تولد 3 سالگي رها سادات
هر چي دارم فكر مي كنم و با خودم مي انديشم كه خدايا يعني 3 سال است كه من اين فرشته را از تو به يادگار دارم اصلا باورم نميشه كه من 3 ساله كه مادر اين فرشته كوچولوي زيبا هستم
خدايا بار ها و بارها و صد ها هزار بار شكرت ميي كنم و به درگاهت سجده شكر مي كنم
فرشته ناز زندگي من و بابايي 24 /5/89 ياعت 11 صبح به دنيا اومدي و امروز 24/5/92 است و 3 سال است كه مهمون زندگيمون هستي و طراوتي به زندگي بخشيدي
خدايا هميشه و حافظ و نگهدار فرشته كوچولوم باش
آنقدر عاشقانه دوستت داريم من و بابايي كه بعضي وقتا درسته قورتت مي ديم و مي خوريمت
حالا كه تو اين 3 سال ديگه مي توني شيرين زبوني كني خيلي بامزه شدي و تمام كلمات رو يه جور ديگه مي گي
اگه بخوام از دايره لغاتت بگم بايد بدوني كه مي گي :
اسمال تيس =اسمبيل شكلات = كاكالا پفك= پتك مامان دوست دارم =من مامان و بزگ دوست دالم
تولدت مبارك = تللدت مبار اشه
البته اينا لغتايي كه خيلي بامزه مي گي
قربون اون قيافه معصومت برم شعر يه توپ دارم قلقليه و چشم چشم دو ابرو رو خيلي قشنگ ياد گرفتي و مي خوني
الان تو اين زمان معناي مشهد امامزاده و عبادت و شادي و شهربازي و همه را مي فهمي
من و بابايي عاشقتيم و برات آرزو موفقيت داريم امشب حدود ساعت 8شب خونه را تزيين كردم و لباس تنت كردم و به بابايي گفتم برايت كيك بخره و كادو و بابا هم بايه كيك و دوتا كادو يكي ماشين و آجر بازي اومد و يه جشن كوچيك 3 نفره گرفتيم و كلي خوش گذرونديم
تولدت مبارك عزيزكم مامان فرخ و بابا سيد هاشم هم بهت تبريك گفتن و عزيز و خاله هم از كرج زنگ زدن و تبريك گفتن
مي دوني فقط عاشق ايني كه من شمع را روشن كنم و تو هي فوت كني و هي با انگشت خامه هاي كيك را بخوري بهت مي گفتم نكن بابا مي گفت چرا بچه را اذيت مي كني بزار راحت باشه ببين بابا چقده دوست داره
تا بابا نيومده بو.د هر چي سعي كردم ازت عكس بگيرم نيومدي و فرار مي كردي حالا ببين براي بابا چه ژستا مي گيره ثابت كردي كه تو هم بابا را دوست داري
الان هم كه داري شمع 3 سالگيت را فوت مي كني و منم بايد دوباره روشنش كنم بلاي مامان
اينم صحنه اي از خامه خوري روي كيك
به هر حال قربونت برم عاشقتيم و دوست داريم و برات آرزوي سال ها شادي و خوشي و خوشبختي داريم