رها سادات مصطفوی گرجیرها سادات مصطفوی گرجی، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
زهرا ساداتزهرا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره
سید محمد صدراسید محمد صدرا، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

رها جون دختر گل همه

دوباره کار و تصمیم

وای عزیز دلم خوبی نانازم دوروزه در گیر خونه تکونی و تغییر دکراسیونم تا یه کاری کنم خونه بزرگ تر بشه تا تو بتونی راحت تر شیطونی کنی و ورجه وورجه بابایی هم همپای من با متر اندازه می گیریم تا همه چیز را به خوبی جا بدیم   الان تقریبا اتاق و حال آماده شده و من و بابایی مونده بودیم که چی کار کردیم که اینقدر خونه بزرگ شده و باز شده فکر کنم معجزه کردیم تو همین گیر و دار دوباره از کارخونه زنگ زدند و گفتن که مدیر عامل می خواد ببیندت و بدونی چرا نمیای و دوباره رفتم و صحبت و دوباره استرس و تصمیم و این همه چیزا دور سرم می گرده از اون ور مدیر می گفت من به شما اعتماد کردم و گفتم نماینده من تو کار خونه ای و می تونی جای من هم امضا کنی پس چرا د...
10 اسفند 1390

تصمیم قطعی گرفته شد

وای خدای من کلی برات نوشته بودم و یهو همش رفت اینترنت قاطی کرده خوب عزیز دل مامان تصمیم قطعی گرفته شد که خونه بمونم و پیشت باشم چون خودم هم فکر می کنم که هنوز زوده که به مهد بری و میگن تو مهد اذیتت می کنن و سخت بهت می گذره البته از صبح تا حالا 3 بار زنگ زدن که چرا نیومدی ما رو حسابرس داخلی بودن شما با سوایق کاریتون فکر کرده بودیم و نمی خواهیم که شما رو از دست بدیم و کلی حرف که چرا نمیای و منم گفتم که اگر پاره وقت می خواستید حتما میومدم و لی تمام وقت شرمندتون هستم خوب تو این دو روزی که خونه بودم اول فکر رکدم که خیلی از دستم ناراحتی و با من قهری چون همش از با من بودن نق می زدی و بابابی رو می خواستی و وقتی به بابایی گفتم گفت که نه اصلا نق...
6 اسفند 1390

مرخصی گرفتم

یه خبر خوب بهت می دم امروزو مرخصی گرفتم که پیشت باشم و و عاشقانه بغلت کنم چون دیروز سر کار کلا دپرس بودم و از فرط دلتنگی لحظه ها رو می شمردم تا بگذره و بیام پیشت و بغلت کنم باید بگم که خیلی سخت بود فکر نمی کردم که فقط 4 روز دووم بیارم و دلم برات تنگ بشه دیروز حتی سر کار گزیم گرفت و رفتم تو دستشویی گریه کردم و بعد نماز ظهرم رو خوندم تا آروم بشم و وقت بگذره و زودتر برگرئم خونه  حالا امروز و فردا رو قشنگ فکر می کنم تا حسابی تصمیم بگیرم خدایا کمکم کن
4 اسفند 1390
1