دوباره کار و تصمیم
وای عزیز دلم خوبی نانازم دوروزه در گیر خونه تکونی و تغییر دکراسیونم تا یه کاری کنم خونه بزرگ تر بشه تا تو بتونی راحت تر شیطونی کنی و ورجه وورجه بابایی هم همپای من با متر اندازه می گیریم تا همه چیز را به خوبی جا بدیم الان تقریبا اتاق و حال آماده شده و من و بابایی مونده بودیم که چی کار کردیم که اینقدر خونه بزرگ شده و باز شده فکر کنم معجزه کردیم تو همین گیر و دار دوباره از کارخونه زنگ زدند و گفتن که مدیر عامل می خواد ببیندت و بدونی چرا نمیای و دوباره رفتم و صحبت و دوباره استرس و تصمیم و این همه چیزا دور سرم می گرده از اون ور مدیر می گفت من به شما اعتماد کردم و گفتم نماینده من تو کار خونه ای و می تونی جای من هم امضا کنی پس چرا د...