رها سادات مصطفوی گرجیرها سادات مصطفوی گرجی، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
زهرا ساداتزهرا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
سید محمد صدراسید محمد صدرا، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

رها جون دختر گل همه

رها و بی خوابی

1390/11/14 7:46
577 بازدید
اشتراک گذاری

راستش دیشب هی می خواستیم زود بخوابیم چون بابایی باید ساعت 6 صبح از طرف سپاه می رفت میدون تیر  ولی تو دختری اصلا نمی خوابیدی طبق معمول جا رو انداختیم و برقا رو هم خاموش کردیم و ساعت هم از 1.5 گذشته بودهر کاری  که می کردم نمی خوابیدی و تو نمی خوابیدی و اومدی وسط من و بابا  و من هم هی بهت می گفتم رها بخواب گربه میاد گربه نیا رها خوابه و تو هم مثلا می ترسیدی و می رفتی زیر پتو و سرت رو بیرون نمیاوردی و تا جم می خوردی می گفتم گربه بیا و تو تکون نمی خوردی  خوب دلم برای بابایی می سوخت که باید روز تعطیل می رفت یهو بابا گفت بابا رهارو نترسون بچه زیر پتو خیس عرق شده و از ترس نمی خوابه

حالا هر کار میکردم از زیر پتو بیای بیرون نمی یومدی و پتو رو چسبیده بودی

خیلی ناراحت شدم الهی مامان فدات بشم نمی خواستم اذیتت کنم و تا چه وقت بعدش خوابت نمی برد بغلت کردم و دیدم که به چشام زول زدی و می ترسی که چشام بسته بشه و تنها بشی و منم آروم اینقدر به چشات نگاه کردم و سعی می کردم که خوابم نبره و چرت نزنه اما تا میدیدی چشام بسته می شد نق می زدی و من می فهمیدم که می ترسی آخر سعی کردم بیدار باشی و محکمتر بغلت کردم تاآرامش بگیری و هی تو چشام نگاه می کردی و هی چشات داشت خوابش می برد تا این که بلاخره خوابیدی

وقتی خواب رفتی خیلی ناراحت شدم که اینقدر گربه اومدن ترسونده بودت واقعا معذرت می خوام

البته باید بگم تا صبح هم گهگاهی انگار که می ترسیدی گریه می کردی و نق می زدی

 

واقعا من رو ببخش

از همه خوانندگان محترم هم عذر خواهی می کنم فکر نمی کردم این طوری بشه من عاشق دخترمم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان امیرعلی
15 بهمن 90 15:54
آخی.مامانی دیگه این کارو نکن.دیگه درس عبرت شده برات میدونم.من تا حالا امیرو از چیزی نترسوندم.تا یکی میاد بترسونتش از چیزی من طرفو دعواش میکنم و میگم نترسونشاشکال نداره .بزرگ بشه یادش میره


وای واقعا ناراحت شده بودم اما اون پیشی رو دوست داره و فقط بعضی وقتا بازیش میاد و خودش دستمو میگیره میگه بریم پیشی
محمد
16 بهمن 90 13:01