رها سادات مصطفوی گرجیرها سادات مصطفوی گرجی، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
زهرا ساداتزهرا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره
سید محمد صدراسید محمد صدرا، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

رها جون دختر گل همه

این روزها

مامان که از شنبه همش دارم می رم روزی 2 ساعت سر کلاس و دوباره درس می دم از ساعت 8 تا 10 از اونجا که خونمون بالای شرکته و راهش هم یکی شما تو این ساعت خواب تشریف دارید و بنده سر کلاسم روز اول که بیدار شدی و کلی بابا رو اذیت کردی روز دوم چند بار از سر کلاس به خاطر گریه هات اومدم بالا تا من رو می دیدی می خوابیدی اما امروز جلسه سوم تا اخر کلاس خواب بودی و اومدم بالا تازه بیدار شدی ممنونم دختر نازم که با همکاری هایی که با من می کنی می زاری مامانی هم به اهدافم برسم خوب شب 5 شنبه شاید باورت نشه اما می نویسم که یادت بمونه بعد از 6 سال ازدواج من و بابایی(تازه دایی امیرو زندایی و بهراد  که برای اولین بار بعد از تولدت تو رو از نزدیک می...
12 آذر 1391

رها و محرم

سلام عزیز دلم امروز می خوام از محرم و روزهایی که گذروندیم برات بنویسم می خوام برات بنویشم که بدونی که بعد از 1400 سال هنوز چگونه این شور در دل ها می ت=ه می خوام برات بنویسم که بدونی حتی تو هم که سنی نداری و شاید هم نمی فهمی که چه گذشته چگونه عاشقانه وقتی از خواب بیدار می شی همش می گی بابا بابا اشو (پاشو)اشو اشو بریم بلیم اسب شتر (ابت شدر )و همش و همش عاشق این بودی که تو هیاتایی که صدا میاد بری و اونجا باشی وقتی می رفتیم تو هیاتی دیگه در آ ورتدنت بیرون با اشک و گریه های مداومت که نمی خوام و نمیام و اینجا ایشین دل آدم رو کباب می کرد با خودم می گفتم تو چی می دونی و می فهمی که این طور اشک می ریزی شب اول محرم رفتیم هیات بازار نو و...
7 آذر 1391

درباره رها سادات

سلام  بلاخره نتمون رو شارژ کردیم و در خدمتتونیم سلام سلام و صد سلام به شما عزیزان که همیشه جویای حالمون هستید خوبید خوشید سلامتید خدا رو شکر ما هم خوبیم و خوشیم راستش شارژنتمون چند روزیه تمدید شد وقت نمی شد که برسم خدمتتون شرمنده دیگه بعدا می گم چه خبره رها سادات هم خوبه دخملکم بعد از اون دندون در اوردن درد ناک حالا صاحب ٢٤ تا دندون خوشگل و مشگله دیگه اما بمیرم براش خیلی سختی کشید سر این دندونا چون همشون آسیاب بودن و درد ناک تازه کلی هم آفت زده بود دهنش خدا رو شکر که به خیر گذشت و تازه بچم یه جونی گرفت و سر حال و شاداب شد خوب خدا رو شکر همون طور که می بینید خیلی سر حال و شادابه دندونای خوشگلش رو هم دیدید اما چه کنم ...
24 آبان 1391

عید غدیر خم و عید سادات و سالگرد ازدواج مامان و بابا

عید غدیر خم بر شما عاشقان مبارک باد سلام سلام و صد سلام و شادباش بهترین آرزو ها برای شما دوستان دستي به هوا رفت و دو پيمانه به هم خورد در لحظه «مي» نظم دو تا شانه به هم خورد دستور رسيد از ته مجلس به تسلسل پيمانه «مي» تا سر ميخانه به هم خورد دستي به هوا رفت و به تاييد همان دست دست همه قوم صميمانه به هم خورد «لبيك علي »قطره باران به زمين ريخت «لبيك علي» نور و تن دانه به هم خورد يك روز گذشت و شب مستي به سر آمد يعني سر سنگ و سر ديوانه به هم خورد پس باده پريد از سر مستان و پس از آن بادي نوزيد و در يك خانه به هم خورد نادر بختياري ابنم عیدی...
17 آبان 1391

تو رو خدا دعا کنید و از ته دل و با خلوص نیت از خدا بخواهید.....

سلام دوستای عزیزم یک خبر فوری و درد ناک دارم براتون   داشتم نظرات رها رو تو بلاگفا چک می کردم که یکی از دوستای هم دانشگاهیم که 7 سالیه همدیگر رو ندیدیم برام پیام گذاشته که خواهر سالم و سلامتش در عرض 3 هفته سلامتیش را از دست داده و نابینا و فلج شده منم سریع گوشی رو برداشتم و بهش زنگ زدم و تا این موضوع رو فهمیدم مو به تنم سیخ شد و گوشی از دستم افتاد دکترا گفتن که سرطان مغز استخوان داره و امیدی نیست تورو خدا از همه شما عزیزان که می دونم چقدر دلتان پاک وبه خاطر اون نی نی های نازی که دارید قسمتون می دم برای سلامتی یا راحت شدنش دعا کنید واقعا شرایط سختی است الهام جان از همین جا ما و...
16 آبان 1391

درباره رها سادات

سلام به همه سلامتید ما هم خوبیم و همهیشه به یادتونیم ممنون که همیشه بیادمونید و تنهامون نمی زارید ما هم دوستتون داریم   دوستان و عزیزان گرامی خوبید خوشید چند مدتی است که درباره دخمل نازم براتون ننوشتم و از تغییراتی که کرده نگفته ام تو این پست می خوام از ترقی هاش بگم خوب دخمل گل و نازم از لحاظ حرف زدن خیلی پیشرفت داشته دیگه تقریبا جمله می گوید و می تواند حرف هایش را به ما بفهماند از جمله های قصار دخملی می توان گفت بابا آمد مامان بیا  بابابیاد مامان اینجا ایشین بابا اینجا ایشین مااشین آمد تهدیگ می آم (می خوام) اوف شد (او شد )  افتاد (اوتاد) نی نی  رفت نی نی نیست نی نی ایا(بیا )  نه نه نازی جون اسب...
9 آبان 1391