رها سادات مصطفوی گرجیرها سادات مصطفوی گرجی، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره
زهرا ساداتزهرا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
سید محمد صدراسید محمد صدرا، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

رها جون دختر گل همه

درباره رها سادات

1391/8/9 21:55
1,088 بازدید
اشتراک گذاری

قلبقلبسلام به همه سلامتید

ما هم خوبیم و همهیشه به یادتونیم

ممنون که همیشه بیادمونید و تنهامون نمی زارید ما هم دوستتون داریم  

دوستان و عزیزان گرامی خوبید خوشید

چند مدتی است که درباره دخمل نازم براتون ننوشتم و از تغییراتی که کرده نگفته ام تو این پست می خوام از ترقی هاش بگم

خوب دخمل گل و نازم از لحاظ حرف زدن خیلی پیشرفت داشته

دیگه تقریبا جمله می گوید و می تواند حرف هایش را به ما بفهماند

از جمله های قصار دخملی می توان گفت

بابا آمد مامان بیا  بابابیاد مامان اینجا ایشین بابا اینجا ایشین مااشین آمد تهدیگ می آم (می خوام)

اوف شد (او شد )  افتاد (اوتاد) نی نی  رفت نی نی نیست نی نی ایا(بیا )  نه نه نازی جون

اسب اومد اسب اومد ایشی بیا (پیشی بیاد ) ده نکن مامان نه نکن مامان نکن نه 

 وقتی می خواد بزنه یا دعوا کنه :ا ا ا (اه اه بخونید بعد می زنه و دعوا می کنه ما رو )عصبانی

میگم بهش می ترسی    ... میگه مامان می ترسم مامان می ترسم از اونکلافه

میگم رها ماشین می خوای .... میگه ماشین خواممتفکر

میگم رها اسمت چیه ....میگه سادات ساداتچشمک

دارم شکلک می زارم براش می گه مامان ایناش گوله ایناش بعد می ترسه و می گه وای وای نگران

 می گه ایزگولاشه نمی دونم یعنی چه ولی قشه خندهقهقهههوراالان خیلی قشه خط به خط رو می نویسم داره می خونه این سه تا شکلک رو گذاشتم قشهفرشته

وقتی می خنده از ته دل می خندهبامن حرف نزن

گوشی رو بر می داره و الو می کنه و با خودش کلی حرف می زنه و می گه بابا بیا د و بعد گشی رو میاره واسه من و می گه مامان بابا بیا بیابه من زنگ بزنمشغول تلفنبازنده

ازش بخوام که هر کسی رو بوس کن سریع می دوه می ره بوسش می کنه ماچزبانو بععد کلی خجالت می کشهخجالت

 این هفته که گذشت حالش خیلی بد بودقهر

یهو تموم دندونای اسیابش با هم ریخت بیرون در هر 4 طرف بالا و پایین از هر طرف 2 دندون اسیاب در اورده که 8 تا دندونش با هم در اومد علت نبودنم هم همین بود حالش خیلی بد بود و تب و اسهال شدید داشتآخ دهنش هم پر از آفت شده بود و غذا رو هم نمی تونست بجوه و قورت بده و یه  سر دستش رو رو لپاش می زاشت اوه و گفت مامان درد مامان درد  شد و همش تو بغلم بود و نق می زد گریهگریهاما بازم می گفت  مامان بیا و من می گفتم مامان تو بغلمی دیگه کجا بیام اخه دخترینگرانبغل

و منم همش باهاش لحظه به لحظه باید بازی جدید می کردم تا اروم بشه

خدا رو شکر دختری 8 تا دندون دیگه در آورد و حالا 28 دندون داره تمام لثه های جلوش هم ورم کرده بود

اگه تو عکسا هم دقت کنید می بینید که لباش چه قرمز شده و ورم کرده و خیلی بچم درد رو تحمل می کنه خیلی سخت بود

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

عسل و غزل
10 آبان 91 9:32
سلام رها جون عزیزم
چه عجب خاله جون تشریف آوردید و ما رو خوشحال کردید.الهی بمیرم من که چقد درد کشیدی این چند وقتی که ما ازت بیخبر بودیم ایشالا که همیشه خوش و خرم باشی دورت بگردم


ممنو عزیز دلم خوشحالمون کردین که پیشمون اومدین
مامان چشم عسلی
10 آبان 91 10:47
سلام خانومی خوبی عزیزم
رها جون تو این مدت خوب مامانی رو اذیت کردیااا یا بیماری یا دندون یا...
عیب نداره مامان جون یه کم دیگه تحمل کن چیزی نمونده رها خانوم ما بزرگ و خانوم بشه
عزیزم از کامنتهای پر از مهرت ممنونم بازم بهم سر بزن و خوشحالم کن بیا پیشم تا بدونی این مدت چه میکردم


سلام خانم گل خوبی زهرای عزیزم خوبه اومدم همش میبینم همون پستای قبلیه و هی می رم اما دلم نمیاد برایت کامنت نزارم دوستون داریم
مامان امیرعلی جیگر
10 آبان 91 11:26
الان میخوام پسته جدید بزارم بعدا میام میخونم این پستت رو


پس بلاخره پست جدیدت رو می بینیم اومدم بیای ویادت نره ها
مامان امیرعلی جیگر
10 آبان 91 14:36
تو این پست نوشتم قضیه از پوشک گرفتنشو میتونی بخونی خیلی راحت بود یه برگه خشک گذاشتم تو توالت گفتم امیر روش جیش کن بیوفته تو چاه که اونم شروع کرد به جیش کردن به همین راحتیhttp://amiralijigar.niniweblog.com/post261.php


یعنی به همین راحتی بود یعنی هر 20 دقیقه یه بار سر پاش نکردی و بازش نذاشتی ؟؟؟؟؟
مامان امیرعلی جیگر
10 آبان 91 21:46
آخی چقد درد کشیده دخملی

آره بخدا بچم همش درد داشت و گریه می کرد تازه تو این حال من که اعصابم خورد می شد سرش داد و بیداد می کردم و بدتر می شد بخدا دست خودم نبود امونمون رو بریده بودولی الان خیلی ناراحتم که داد زدم سرش ببخش رها جون مامان رو
مامان امیرعلی جیگر
10 آبان 91 21:47
آره از لباشم معلومهایشالا زودی این دندونا هم تموم بشن


ممنون عزیزم بچم اصلا حال نداشت تازه این عکسا مال وقتیه که بهتر شده بود
مامان امیرعلی جیگر
10 آبان 91 21:48
تو حرف زدنم که حرفه ای شده حسابیآفریننننننننننننننن


ممنون همه چی رو بلده ولی نمی گه ولی یکی که میاد خیلی براشون حرف می زنه و چیزایی رو میگه که من تا حالا نشنیدم ازش
مامان یسنا گلی
15 آبان 91 10:33
قربون رها خانوم گل برم من که اینهمه درد را تحمل کرده.عزیزم مرواریدای جدیدت مبارک .


آره خاله جونم نمی دونی چقدر درد کشیدم و گریه کردم دست نمی تونستم بزنم به دهنم از بس که درد می کرد
مامان پوريا پهلووون كوچولو
16 آبان 91 22:59
افرين عزيزم كه تحمل ميكني
مباركه مرواريداي خوشگلت
خيلي لاغر شدي بميرم خاله جوون


وای بچم خیلی حالش بد بود خدا رو شکر که گذشت
راست می گی هر کی می بیندش می گه چقد لاغر شده
تا میاد جون بگیره دوباره دندون در میارهو دوباره لاغر میشه
مامان آنیل
19 آبان 91 0:33
سلام سلام رها جون فداش بشه خاله ایشالا که زودی خوب شه و دندوناشم مبارک باشه. سادات سادات گفتنشم خیلی با نمکه
باربی پرستش
9 آذر 91 23:37
سلام دوست گلم.
خوبی؟
ببخش که اینقدر دیر جواب میدم درگیر بیماری بودم .
عزیزم در مورد bmr پرسیده بودی، سن و قد و وزن فعلی رو بهم بگو برات محاسباتشو انجام میدم.
روی ماه این دخمل شیرین عسل رو هم از طرف خاله پرستش ببوس


ممنون عزیزم انقده جوابم رو دیر دادی که بی خیال رژیم شدم میام پیشت