سلام
سلام سلام سلام یخدا دلم براتون تنگ شده یه عالمه
خیلی ناراحت بودم که وقت نمی کردم که بیام پیشتون
ولی بدونید همیشه بیادتونم و دوستون دارم
برای شما از همه لحظه ها عکس گرفتم و الان مدد کردم و با این که می خواستم برم و سند بزنم اما دارم خودم رو کنترل می کنم که سراغ کارام نرم و در خدمت شما باشم
راستش اینقده سرم تو این هفته ها شلوغ بود که فرض کنید که رها از دستم خسته می شد لب تابم را می بست و می گفت مامان بسه بسه بسه مامان بیا اموش کن (خاموش کن آهان آهان بسه بسه )
تازه بنده خدا مامانم که اومده بد پیشمون همش من پای سیستم بودم و غذا هام رو. برام می پخت و با رها کلی بازی می کرد اصلا نشد که کنارش بشینم و یه دل سیر حرف بزنیم و اوم انگار که دیگه خسته شده بود تا شب یلدا موند و بعدش گفت که می خوام برم و رفت خونشون و دوباره تنها شدم یه 10 روز همش پیشمون بود و تو این ده روز رها که خیلی بازی می کرد اول که هر کاری می کردم می گفتم رها بگو کی اومد می گفت خاله می گفتم نه مامان عزیز می گفت عزیز نه خاله روزای اخر که مامان داشت می رفت می گفت خاله نه عزیز خیلی با مزه می گفت من که قش میرفتم براش
تو روزایی که مامانی خونمون بود یه سر رها رو بردیم شهر بازی کلی تو شهر بازی کیف کرد
عزیز زحمت کشیده بود و برای رها خانم یه چادر ملی دوخت و منم سرش کردم خیلی ماه شده بود
این عکسا هم مال همین امشبه که رفتیم تو اتاق ما خیلی جدیدا دوست داره عکس بگیره هی گوشی رو بر می داره می گه مامن دست بزار زیر سرت این جوری بشین و اون جوری بشین بالا رو ببین دراز بکش و خلاصه ما براش شدیم مدل عکاسی و به هر سازی که می گه باید برقصیم
تازه موقع عکس گرفتن خودش رو هم هی کج و معوج می کنه یا میشینه و پا میشه و عکس می گیره
قربون اون خنده هات بشم مامان ببخش که تو این هفته ها کتر بهت توجه کردم
اینجا هم همانطور که می بینید نمی دونم متوجه شدید یا نه ولی مامانی موهای رها رو کوتاه کرده و دوباره دخملم موهاش کوتاه شد و با عدم رضایت قلبی من ولی کوتاه کردن با دستور بابایی هم موهای من و هم موهای رها
اینم که دختر نازم بعد از کوتاهی موهاش است قربونش برم خیلی بلبل شده میام دوباره از شیرین زبونی هاش براتون می گم