رها و پارک و تفریح و بازی
خوب بعد از کلاس هام بیشتر سعی می کنم دخملی رو با بابییش ببریم بیرون تا لحظات بدون من رو فراموش کنه
خوب هفته پیش یهش رفتیم رستو ران و جاتون خالی یه دلی از غذا در آوردیم
خوب این باغ رستوران تازه تو شهرمون یاز شده ما هم رفتیم افتتاحش کنیم راستش خیلی قشنگ بود اولش که وارد می شدیم دو طرفش از صقف آب می ریخت پایین و بعد هم تو زمین لامپ های زیبایی گذاشته بودم که رها می رفت رو لامپا و بازی می کرد و نور لامپا تا به رها می خورد رنگشون عوض می شد و اینقده با لامپا بازی می کرد و دور می شد که یادش نبود که از ما دور شده ما هم از دور مواظبش بودیم و به گارسون گفتیم هوای دخمل ما رو داشته باشه
خوب بعدش هم که اوردیم تو آلاچیقمون بشیه اینم از شیطنت هاش تمام دستمال ها رو ریخت به هم
اصلا می دونید این بچه نمی تونه یه لحظه بیکار بشینه و همش باید شیطنت کنه
خوب بعد هم که غذا سفارش دادیم و بچم دیگه صبرش نبود همش دنبال سفره بود که غذا بخوره
خوب اونا هم خیلی قشنگ تزیین کرده بودن آدم به وجد میومد تا زود تر بخوره
خوب من زرشک پلو رها کبابا 4 سیخ و بابایی هم جوجه سفارش دادو جای همتون خالی بود
خوب رها تقریبا 3 تا کباباش رو خورد ببینید بچم چه با اشتها می خوره ماشالله بگید یادتون نره
خوب اینم دخملی منه که داره با اشتها کامل غذا می خوره
اینا هم عکسای یه میدونن که بغل همین رستورانه و بهش میگن میدون چادر ملو
خیلی بزرگ و قشنگه دیروز جاتون خالی وسایل چای و میوه و تخمه برداشتیم و رفتیم اونجا
خوب اول بسم الله بنده فلاکس چای از دستم افتاد و شکوندمش و چایی که حروم شد و روح الله هم ناراحت که چی کار کردی و بعدش همکه یخورده میوه خوردیم و رفتیم توپ بازی و بدمینتون اما باد بود نمی شد بازی کرد پس رفتیم با وسایل ورزشی بازی کردیم و از رها کنار گل های خوشگل عکس گرفتیم
خیلی گلای نازی داشت اما به زیبایی حیاط خونه حنا جون که نمی رسه
هر چی بهش میگم رها به من نگاه کن محو تماشای گلا شده
میگم دخملی مامان رو ببین بازم داره زمین رو نگاه می کنه منم بی خیال عکس گرفتن شدم