رها سادات مصطفوی گرجیرها سادات مصطفوی گرجی، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
زهرا ساداتزهرا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره
سید محمد صدراسید محمد صدرا، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

رها جون دختر گل همه

رها سادات و پارک

دیشب ساعتای 9.5 دختری اینقده بهونه بیرون رفتن گرفت که مجبور شدیم ببریمش بیرون تا داشتیم از پارک رد می شدیم یکسره دست می زد و می گفت اونا اونجا اونا اونجا انقده خودش قشنگ می دویید و از پله ها بالا می رفت و لیز می خورد میومد پایین که می خواستم قورتش بدم دلمم نمیومد بگیرم و بیارمش تا این که بابایی گفت بزار بازی کنه قبلنا می خواست از این پل رد بشه میومد و به من می گفت اما دیشب خودش تا وسطاش رفت و بعد از من کمک خواست پایین این سر سره لوله ای هم تا من نبودم و از توش نگاش نمی کردم پایین نمیومد و لیز نمی خورد اما دیشب ما پیششم نبودیم 10 بار بالا رفت و لیز خورد ماشالله دختر زرنگ و با هوش اینجا هم فضای کنار پارکه تا م...
5 خرداد 1391

تولد امام محمد باقر و حماسه بزرگ آزاد سازی خرمشهر بر همه شما مبارک

  از روشنی طلعت رخشنده «باقر» شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز گردید عیان ماه تمام از رخ باقر آه اين كشف جاودان خونين شهر را با كدام زبان بايد سرود؟ بگذار جهان بداند بر اين قوم قهرمان چه گذشته است بر خرمشهر كه درود عشق، هزاران بار بر خاك مقدس و پاكش باد... در زلال آفتاب نگاه خداوند، قنوت عشق را عاشقانه به زمزمه می نشینیم، در ماه رجب که سجاده ای به وسعت هستی گسترده است مرا از دعایتان بی نصیب مگذارید. ...
3 خرداد 1391

رها سادات با لباس جدید

الان می خوام عکسای رها سادات رو با این لباس جدیدش که 3 روزه براش خریدم براتون بزارم این عکسا مربوط به 3 روز مختلفه که موهاش با هم فرق می کنه بهم بگید کدوم مدل مو بیشتر بهش میاد ممنونم دوستان گلم اینجا موهاش رو با کش بالا بستم خوب تو عکسای بالا هم که براش فرق از وسط باز کردم تو اینجا هم که موهاش رو با گل سر بستم حالا بگید کدوم مدل موبهش میاد ...
2 خرداد 1391

رها سادات و کمک به مامانی

چند روز پیش لوبیا و نخود و باقلا گرفته بودم برای فریز کردن باورتون نمیشه اول خواب بود وقتی بیدار شد و دید دارم کار می کنم اومد پیشم نشست و شروع به تمیز کردن کرد منم دیدم که مشتاقه و اصرار می کنه سر پیله ها رو باز می کردم و اونم دون می کرد بخدا تمام اینا رو خودش دون کرده نمی دونید با چه دقتی انجام می داد آشغالا رو مینداخت کنار و اگه یه دونه از دستش در میرفت دنبالش می گشت دخترم از لان خیلی هوای مامانی رو داره خدا جون بخاطر این هدیه زیبا ازت ممنونم رهاسادات 21 ماهه ...
31 ارديبهشت 1391

رها سادات و دوقلوها

هقته پیش تو یکی از روزایی که مریض بودی و خیلی نق می زدی بردمت دم در خونه تا بازی کنی که دیدم دوقلوها نرگس و نسترن هم اونجان تو خیلی دوستشون داری هر وقت که ببینیدشون کلی باها شون بازی می کنی و می ری تو حیاط خونشون و دنبال هم می کنید بعد از کلی بازی نسترن اومد با ما خونه و بعد هم نرگس اومد و بعدش هم مامانش و خلاصه تو کلی ذوق کرده بودی خوشحال بودی قبل از رفتنمون به حیاط  همش گریه می کردی و نق می زدی اما وقتی نسترن و نرگس رو دیدی این طوری سر گرم بازی بودی و منم یکم اعصابم راحت تر شده بود خوب اینم از احوالات رها سادات و دوقلو ها اون قلی که رو صندلی نسترنه که یکم تپلره و بزرگترست اون قلم که عقب نشسته نرگسه و کوچیکتره خیلی شبیه...
31 ارديبهشت 1391

خبر بد

دیروز ساعتای 11.5 بابای رها اومد خونه تعجب کردم که چرا اینقده زود اومده چشتون روز بد نبینه یهو دیدم که دستاش همه باند پیچی و لباساش همه پاره پوره اینقده شوکه شده بودم که عصبانی شده بودم پرسیدم چی شده گفت هیچی نیست یه تصادف کردم داشتم با موتور می رفتم فرمانداری که یهو یه ب پرید از لای درختا جلو موتور و منم خوردم بهش و بزه یه ور پرت شد و منم یه ور همه رفتن سراغ بزه و دیدین داره تلف میشه سرش رو بریدن و منم که همین طوری داشتم رو زمین 50 متر با موتور کشیده می شدم و هیچ کی طرفم نیومد وقتی بز رو سر بریدن اومدن سراغ من که خوبی چیزیت نشده بخدا شانس اوردم که پشتم ماشین نبود اون وقت اگه زبونم لال از روم رد می شد دیگه هیچی فقط لباسام در اث...
28 ارديبهشت 1391

روزگار دختری در هفته گذشته

از پنج شنبه نمی دونم چی شد که وقتی از خواب پاشدم گلو درد شدید شده بودم اول فکر کردم چیزی نیست و خوب می شم بعد هم ابریزش بینی شروع شد و بعدم قشنگ افتادم که دیگه جمعه ظهر با بابای رها رفتیم دکتر و 4 تا امپول نوش جان مردم و الان خیلی بهترم اینم عکسای دخملم یارک جلوی بیمارستان رها مامان دستات رو بزار زیر چونت اینجوری    آفرین قربونش برم رها حالا دوتا دستت رو اینجوری بزار زیر گردنت و زست بگیر   آفرین عسلم رها حالا پاشو وایستا و یه دستت رو بزار رو صندلی یکی رو هم بزار زیر چونت مامان فداش بشم الهی  بابا عکس بگیر رها سادات از نمای جلو شاهکار بابایی   ولی متاسفاته از اونجایی که وقتی ...
25 ارديبهشت 1391