رها سادات و دوقلوها
هقته پیش تو یکی از روزایی که مریض بودی و خیلی نق می زدی بردمت دم در خونه تا بازی کنی که دیدم دوقلوها نرگس و نسترن هم اونجان
تو خیلی دوستشون داری هر وقت که ببینیدشون کلی باها شون بازی می کنی و می ری تو حیاط خونشون و دنبال هم می کنید بعد از کلی بازی نسترن اومد با ما خونه و بعد هم نرگس اومد و بعدش هم مامانش
و خلاصه تو کلی ذوق کرده بودی خوشحال بودی قبل از رفتنمون به حیاط همش گریه می کردی و نق می زدی اما وقتی نسترن و نرگس رو دیدی این طوری سر گرم بازی بودی و منم یکم اعصابم راحت تر شده بود
خوب اینم از احوالات رها سادات و دوقلو ها
اون قلی که رو صندلی نسترنه که یکم تپلره و بزرگترست
اون قلم که عقب نشسته نرگسه و کوچیکتره
خیلی شبیه همن من که فقط می تونم از تپلتر بودنشون شخیص بدمشون یه داداش هم دارن ابوالفضل ه کلاس 5 است
قربون اون چشاتون برم که اینقده معصومن
خوب دخملی خیلی حالش با بازی کردن با نی نی ها بهتر شده و ارومه
ایتجا هم که سه تایی شون دارن شکلات می خورن