رها سادات مصطفوی گرجیرها سادات مصطفوی گرجی، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
زهرا ساداتزهرا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره
سید محمد صدراسید محمد صدرا، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

رها جون دختر گل همه

دخمل شیطون مامان

1390/12/23 9:27
776 بازدید
اشتراک گذاری

از وقتی که مدل خونه رو عوض کردیم هی از رو مبلا میری بالا و می ری رو اپن و و سنگای کابینت ها رژه میری و در کابینت ها رو باز می کنی من که والله خسته شدم از دستت خوب همون جا بمون و بازی کن

دخملم اصلا از این کارا نمی ترسه و اون بالا تو اونجای کم بدو بدو میکنه

.

تو رو خدا می بینید کجاست هرچی تزیینی هم رو کابینته رو میکنه و برمیداره

اینم از نمای دورتر وای مامانی چی کار می کنی نپریا مواظب باش امان از دست تو و شیطونیهات

قابل توجه دوستان عزیز همون طور که در تصویر ملاحطه میفرمایید کلیه کابینت ها با طناب بسته شده اند و دیگه نمیدونستم کابینت های بالا هم باید به این درد دچار شوند

از دست این دخملی شیطون بلا راه کاری دارید بدهید

راستی این لباس هم گرفتم کادویی ببرم برای بچه خاله ناهید خوبه 14000تومان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

نوشين
23 اسفند 90 11:28
واي نيفته
خيلي لباس نازي مباركش باشه


نه بابا اینقده جون دوته که خدا می دونه خودش خیلی مواظب خودشه
البته منم کنارشم
چشات قشنگ میبینه
دخترم عشق من
23 اسفند 90 12:25
سلام خانمی خیلی مواظب رها جون باش خیلی خطرناکه اون بالا میدوه . عزیز دلم بچه منم خیلی درای کابینت رو باز میکرد منم زیاد بهش گیر ندادم چیزای خطرناک رو جمع کردم و در عوض یه کابینت به خوراکیاش و وسایلش اختصاص دادم حالا هر وقت میاد میره سر وقت کابینت خودش و کمتر تو دست و پای منه و حساسیتش به بقیه کابینا کم شده . رها جون رو از طرف من ببوس


والله یه کابینت بزرگ رو براش گذاشتم پراز فابلمه و لگن و آبکش که بیشتر وقتا میره توش میشینه اما بی خیال بقیه نمیشه می خواد تو همه جا سرک بکشه
مامان آنیسا
23 اسفند 90 16:56
ای وای خانمی مواظب خودت باش نیوفتی


خاله غصه نخور مواظب خودم هستم ممنون که اینقدر نگرانمید
آرتین خان
23 اسفند 90 22:15
ماشالا به گل دختر ببوسش مامانی
مریم مامان پندار
24 اسفند 90 1:12
مراقبش باش عزیز غافل نشی از دخترم
لباسه هم نازه اما یه سوال چرا قیمتش رو نوشتی؟


یه مجله هست که مجله قاصدکه مامانا خریدای عید رو با قیمت اونجا می زارن تا از قیمت ها آشنا بشن و بفهمن گرون خریدن یا مناسب
رها هم می خواد اونجا شرکت کنه و خالش گفته که باید این طوری پست بزاری
مامان زهره
24 اسفند 90 12:41
لباسهای نو مبارک. پیشاپیش عید مبارک


ممنون عزیزم رویاهاتان سبز باد
دخترم عشق من
24 اسفند 90 13:30
سال نو مبارك. براتون آرزوي بهترین و شادترين لحظه ها رو دارم.


سال نو شما هم مبارک ایشالله سال خوبی داشته باشید
کودکانه های من
24 اسفند 90 14:35
سلام
امشب باهم میخوایم خدا رو صداکنیم برای یه عزیزی که برگرده به جمع خانوادش
یه بابای مهربون...
اگه قصد یاری داشتید برای اطلاع بیشتر به وبلاگم سر بزنید
یاحق


حتما سر می زنم

مامان حنا
25 اسفند 90 3:49
سلام عزیزم
وای به خدا دلم ریخت تو رو خدا مواظب رها جون باش امان از دست بچه ها که تا بزرگ بشن خدا میدونه ما چقده میخوایم حرصو جوش بچه های عزیزمون رو بخوریم
منم مثل تو در کابینتا رو اونجوری می بستم خیلی جالبه
سعی کن از هر طریقی که بالا میره رو جمع کنی
لباسی که برای دختر خواهرتون گرفتید خیلی نازه مبارکش باشه البته دست شما هم درد نکنه از طرف من رها جونو ببوسین


قربونت عزیزم والله دیگه عقلم به جایی قد نمی ده که چی کار کنم
خاله ناهید از همکارای قبلیم است خواهرم نیست قربونت برم
مامان امیرعلی
25 اسفند 90 16:46
وقتی چاره ای نیست بالایی هارو هم ببند


هیچی بابا مجبور شدم تغییر دکوراسوین بدم تا از بالا رفتن بی خیال شه دیگه کلافه شدم
مامان زهرا(شهرادشیر کوچولو)
28 اسفند 90 9:58
رها...................رها....................
رها...................رها...................
دخمله اون بالا چرا آخه بلا
دخملی آخه
البته شهی هم گاهی هوس میکنه بره اون بالایی که شما هستی


خوشبحالت که گاهی هوس می کنه مال ما که 24 ساعته یا بالای اپنه یا بالای پله ها تو حیاط