واکسن 18 ماهگی
امروز من و تو بابایی ساعت 9.5 به سمت مرکز بهداشت حرکت کردیم تا دختری قد و وزن بشه و واکسنشو بزن
تو راه خیلی خوب بودی و بازی می کردی اما همین طور که پامون رو گذاشتیم تو مرکز بهداشت انگار که یادت مونده بود اینجا برای چی است بی قراری و نق نق می کردی و من بغلت کردم و بردمت اتاق مامایی تا قد و وزن بشی
متاسفانه از دفعه قبل که پروندت گم شده بود هنوزم پیدا نکرده بودن و رو یه برگه اطلاعاتت رو نوشتن حتی به خودشون زحمت هم نداده بودن که دنبالش بگردن و دیگه هک نگفتند که کی باید بریم اصلا انگار حالشون خوب نیست ولش کن
همین که گذاشتمت رو وزنه زدی زیر گریه وخانم دکتر که اومد وزنت کنه تو بدتر کردی و خلاصه قد و وزن و دور سرت رو با گریه ازت گرفتند
وزنت 11.400 گرم و قدت هم 84.5 ودور سرت هم 44.5 بود
بعدش هم باید برای واکسن اماده می شدی که متاسفانه یه مرد باید واکسنت می زد و هی می گفت بیارش تو اتاق و تو ممانعت می کردی و بلاخره با گریه بردمت تو اتاق و گفت که آستینش رو بزن بالا و تا واکسن بزنم و با زور نگهت داشتم تا واکسن بزنی زمان فرو رفتن سوزن هیچ دردی نداشتی و بی خیال بودی و لی کلا از محیط و اون آقا ترسیده بودی و گریه می کردی تا نزدیکت می شد بد تر می کردی و بعد هم که واکسن هم تو رونت زد و و گریه می کردی و بعدش هم قطره فلج اطفال تو دهنت چکوند و دیگه گریه هات بد تر شد و من رو چسبیده بودی و گریه می کردی و تا از مرکز بهداشت بیرون اومدیم آروم شدی اما تا خونه تو بغلم بودی و بهم چسبیده بودی و حتی بغل بابایی هم نمی رفتی
الهی مامان قربونت بشم دیگه راحت شدی و تا 6 سالگی دیگه خبری نیست و برو وراحت باش که دیگه واکسن نداری
بعد هم که رسیدیم لباسات رو در اوردی و مامانی هم بهت استامینافون و اهن دادم و حالا هم که دارم می نویسم داری بازی می کنی و خدا رو شکر هنوز هیچ مشکلی با واکسن نداری و سر حالی