قرداد جدید مامانی و مشغله زیاد
خوب در مسافرت هم که بودیم دائما از کارخانه زنگ می زدند که بیا و کار را شروع کنیم مجبور شدیم که مراجعه کنیم و قرارداد جدید ببندیم
از یک طرف خوشحال بودم و از طرفی هم تو ناراحت بودی چون مجبور بودم زمانی از روز را برای کارهایم بگذارم و کمتر با تو بازی کنم و این تو را خیلی ناراحت می کرد حتی گاهی که از این که همش پشت سیستم هستم عصبانی میشدی و در اوج کار میومدی و یواشکی کامپیوتر را خاموش میکردی و کلی منو عصبانی می کردی
خوب گهگاهی هم مجبور بودم مثل همیشه باز تو رو به کار خانه ببرم و اونجا پیشم باشی تا به کارام برسم اینا را گفتم برای دوستانی که می گفتند چرا کم پیدایی
به خدا سرم بعضی وقتا خیلی شلوغ میشه و از اون ور هم رها خانم همکاری نمیکنه و خستم میکنه
به خاطر همین هم مجبورم که وقتی خوابه یا کارام رو انجام بدم ویا برای تو بنویسم که تا ائلی را انجام بدم از خواب بیدار میشی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!تازه تو این اوضاع احوال شاگرد هم قبول کردم و بهشون درس میدم