خاطرات خرداد 90 و پایان10 ماهگی رها خانم
سلام به دختر ناز و خوشگلم که امروز دقیقا ۱۰ ماه و ۱۸ روز داره و دیگه داره بزرگ میشه و هر چه زودتر باید برایش جشن تولد یک سالگیش رو بگیریم خوب دختر ناز مامان یک ماهی میشه که نیومدم و برات ننوشتم امیدوارم که مامانی رو ببخشی . راستش تو این یک ماه با کارخانه قرار داد بسته بودم که حسابرسی کنم و قیمت تمام شده در بیاورم و مجبور شدم که تو را هم با خودم به کار خونه ببرم آخه تو این شهر هیچکس رو نداریم که بخوام تو را پیش اون بگذارم و هر روز با من به کار خونه میومدی خوب دیگه عادت کرده بودی تا میومدیم کارخونه ۱ ساعت بعدش می خوابیدی و نزدیک به ۲ ساعت لالا بودی و من هم به کارهام میرسیدم و بعد بیدار میشدی و ۱ ساعتی بغل من و همکارام بازی می ک...
نویسنده :
افسانه مامان رها سادات
11:47