دریا کوچیک بهشهر مازندران
خوب من رفته بودم در جمعه بازار برات یه مایو خریده بودم چون قرار بود که بابا جونی بریم درا و کلی کیف کنیم و آماره شدیم و قرار شد که با دایی ابی و خانمش که دوست هم دانشگاهی من و بابایی بود با هم بریم دریا که تا اونا بیان دنبالمون یهو بارون شدیدی گرفت که خدا می دونه راستش خیلی دلم می خواست بفرستمت زیر بارون تا ببینم که چی کار می کنی
اما چون هر لحظه ممکن بود بیان دنبالموننمی تونستم این ریسشک رو کنم و خلاصه فقط بارون رو تماشا گردیم بعد هم از مامانی خداحافظی کردیم چون دیگه باید می رفتیم کرج و قرار بود بعد از دریا به سمت کرج حرکت کنیم و به ایستگاه قطار بریم
خوب نتونستیم به دریای بزرگ بریم و فقط به دریا کوچیک رفتیم برای این بهش میگن دریا کوچیک چون کهاز این سر دریا میشه خشکی اون سر را دید و از این سر تا اون سر رو میشه پیاده رفت و آب در همه جاهاش تا بالای زانوت است.
این یه دریاییی که پشت درایی میانکاله در یک گودی افتاده و آب اونجا مونده که بیشتر محل قیلاق و قشلاق پرنده هااست.