رها سادات مصطفوی گرجیرها سادات مصطفوی گرجی، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره
زهرا ساداتزهرا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره
سید محمد صدراسید محمد صدرا، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

رها جون دختر گل همه

خانه جدید

1391/8/3 16:12
1,497 بازدید
اشتراک گذاری

سلام‏ ‏سلام سلام سلام

اول باید بگم دلم برای شما برای اینترنت و سر زدن بهتون تنگیده بود دیگه داشتم قاطی می کردم و انگار که به نت بد جور معتاد شدم و بدون اون روزها سخت می گذشت

تمام امیدم رو گذاشته بودم که وصل شه نتمون تا بیام پیشتون و یه دل سیر از دلتنگی هام که برای تک تک تون بوده براتون بگم

ممنونم از همتون که همیشه سر زدید تا از احوالاتمون جویا بشید ولی بخدا تازه دیروز نتمون وصل شد و حالا وقت کردم که برسم خدمتتون و حال و احوالتون رو جویا بشم به هر حال خوشحالم از این که بار دیگر از حال همتون جویامی شم

دوستون داریم یه عالمه هر چی بگیم بازم کمه اینم از طرف رها که از ته دل سلام می کنه

خوب رهای نازم هم خیلی خوب و حسابی بزرگ شده و قد کشیده و ناناز شده و واسه همتون یه بوس می فرسته و به همتون می گه عسلم

اگه یادتون باشه 28/6/90 دیگه اسباب کشی کردیم و خونه جدید رفتیم و خانمی هم تو اسباب کشی بهمون خیلی کمک کرد و همیشه کنار دست مامانی بود

 راستش این اسباب کشی برام خیلی سخت بود دست تنها با رها سادات بودم هم باید به رها می رسیدم هم دلم می خواست این خونه بزرگ رو زودتر به سر و سامون برسونم و همه جا رو مرتب ببینم به هر حال از اسباب کشیمون تا مرتب شدن خونه بیشتر از 3 رو ز طول نکشید و با تمام پشتکارم به زودتر مرتب شدن خونه امیدوار بودم و توانستم مرتبش کنم و خیالم راحت بشه

خوب حالا هم می خوام اتاق دخملیم روتو خونه جدید نشونتون بدم حاضرید یانه ؟؟؟؟

اینجا هم که ساعتی از چیدمان اتاقش می گذره که دختری برای هم ریختن آماده شده قربون عقلش بشم برای رسیدن به هدفش از هر راه کاری استفاده می کنه

خلاصه این که بچه انگار منتظر بود که اتاقش رو بچینم تا بره یه دل سیر توش بازی کنه و از همه بازی های اتاقش لذت می برد و خیلی خوشحال بود که اتاقش مرتب شده

خونه و نو و اتاق نو و خوشی های نوت مبارک نهال زندگیم

دختری نازم تو خونه نو با بزرگتر شدنش خیلی چیزها رو می فهمه مثلا من رو مجبور کرده براش چادر نماز بزارم و وقتی اذان می گه خودش میره صندلیش رو می بره تو دست شویی می زاره جلو شیر آب و حسابی وضو می گیره وضو گرفتنش هم جالبه استین ها رو میده بالا و قشنگ از ارنج به چایین رو می شوره و مس پا میکشه و میاد بیرون و جانمازش رو پهن می کنه و شروع به نماز خوندن می کنه

تازه تو این خونه به ارکان نمازش تسبیح زدن و رکوع و قنوت رو هم اضافه کرده و موقع انجام خیلی خوردنی میشه من کشت مرده اون ذکراییم که زیر لب با خودش زمزمه می کنه

خونه جدید یه روز باز همکارا رو با نی نی هاشون دعوت کردیم و همه ماشالله بزرگ شده بودن و خوردنی

خوب ماشالله دختر ناهید که یادتون میاد اینقده بزرگ و توپل مپل شده بود که همین طور قربونش میرفتم و 20 تا عکس ازش گرفتم ببینید تو رو خدا چه ناز شده بگو ماشالله زود باش بگو ماشالله چشم نخوره ایشالله

اینم که بهار خانمه که 4 ماه از رها کوچیکترو و اینم که دخملی خود خودمونه

 حسابی بچه ها فقط تو جامپینگ با هم بازی می کردن و ذوق می کردن جای شما و همه نی نی هاتون خالی بود

اینجا تو خونه جدید یه همسایه خوبداریم که سارا خانومن و خیلی دوست صمیمی با هم شدیم که حتی طاقت نداریم که یه روز همدیگر رو نبینیم سارا جونم یه گل پسر داره به اسم امیر حسین که میمیرم برای اون حرفای قلمبه سلمبه ای که می زنه و تو حرف زدن معرکست که 4 سالشه و رها هم خیلی دوستش داره تا که از خواب پا میشه میگه نی نی ایا بیا و یا صداش رو میشنوه صداش می کنه که بیا پیشمون و همش یا رها اونجاست یا امیر حسین رو به زور مجبور می کنه که یا بیاد یا ما هر روز خونه اوناییم و خلاصه دیگه خیلی رفیقیم هممون با هم جای همتون خالی آخه سارا هم مثل خودم و خودتونه وکلی صمیمی و به دل میشینه

اینم دخملی و امیر حسین

اینجا هم چون حیاط خیلی بزرگه برای دختری دو تا بلدرچین خریدیم و و کلی با اونا بازی میکنه و خیلی بچم ازاده و راحت شده و امیر حسین رو هم خیلی دوست داره

خلاصه اینا مهمترین خبرا بود که براتون نوشتم تا بدونید که تا حالا کجا بودیم و چه می کردیم تو پست بعدی در مورد رها سادات و تغییرات و وازگانش می نویسم منتظرمون باشید دیگه قول می دم زود زود بیام

دوستون داریم و از راه دور می بوسمتون بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

نایسل
6 مهر 91 9:53
دلمون برات تنگ شده نازنازی
مامان امیرعلی جیگر
7 مهر 91 16:34
خونه نو مبارک.منتظرتیما با خبرای جدید مدید
محبوبه
8 مهر 91 1:02
دلتنگتونیم بزودی نتتون هم براه شه
مامان پوريا پهلووون كوچولو
10 مهر 91 13:19
رها جون سلام خاله خيلي دلتنگتون و البته كمي نگرانت شده بودم خوشحال شدم پست جديد گذاشتين خيالم راحت شد اخيش بووووس
مامان امیرعلی جیگر
24 مهر 91 13:02
زود بیا دیگه
محدثه
26 مهر 91 16:49
پ کجایید
مامان پوريا پهلووون كوچولو
1 آبان 91 9:45
ديگه خيلي داره دير ميشه چرا اپ نميكني عزيززززززززززززز
مامان امیرعلی جیگر
3 آبان 91 16:54
پس بلاخره اومدی.
خونه نو مبارک.
ایشالا که دیگه جا به جا نشین تا خونه خودتونو بدن.آخه اثاث کشی خیلی سخته
رها جونم که واسه خودش خانومی شده هزار ماشالا
خونتونم خیلی خوشکلو بزرگه.مبارکه بازم



ممنون عزیزم اومدیم دیگه
ممنون خیلی لطف داری
محبوبه
4 آبان 91 8:52
خوشحالم که برگشتی.
اتاق جدید رها جونم مبارکش.


ممنون ببخشید که دیر اومدیم ونگرانتون کردیم
دخترم عشق من
6 آبان 91 9:38
سلام خونه جدید مبارک باشه . ماشالله رها جون هم خانوم شده بزرگ شده ماشالله . از طرف من ببوسش عزیزم


ممنون بابت تبریکت واقعا که تو خونه مستقل و دربست زندگی خیلی راحت تره بخدا
ممنون خاله جون رها هم یه بوس بزرگ برات فرستاده
مامان یسنا گلی
6 آبان 91 11:08
خونه جدید مبارکه عزیزم.
دلمون واستون تنگ شده بود.خوشحالم که همگی خوب و سلامتین.
رها جون واسه دوست جدیدی که پیدا کردی بهت تبریک میگم.همیشه شاد باشی عزیزم


ممنون بابت تبریکت خاله جون دل ما هم براتون تنگ شده بود و مشتاق دیدنتون بودیم خوشحالیم که خوبید ایشالله بابا هم بهتر باشن
مامان پوريا پهلووون كوچولو
6 آبان 91 23:22
به به چه عجب چشم به جمال رها خانوم روشن شد خاله پپپپپپپپپپپپپپ تو كجا بودي اينهمه وقت خدايي دلم حسابي براتون تنگيده بود منزيل نو و اتاق نو هم مبارك رها خانوم قربون اون نماز خوندنت هم برم من عزيز جووووون
مامان امیرعلی جیگر
9 آبان 91 14:05
حالا کجایی نکنه دوباره رفتی 1-2 ماه دیگه بیای
مامان دینا جون
12 آبان 91 13:31
خونه جدید مبارکه.ایشالا به سلامتی بشینین.
مامان آنیل
19 آبان 91 0:34
خونه نو مبارک خوشگله و شیک