رها سادات مصطفوی گرجیرها سادات مصطفوی گرجی، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره
زهرا ساداتزهرا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره
سید محمد صدراسید محمد صدرا، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

رها جون دختر گل همه

درباره این روزها

1391/4/8 7:23
1,357 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان خوب و مهربونم

اول باید از تمام کامنتای پر مهرتون برای رها تشکر کنم ممنون که اینقدر به ما لطف دارید

ما اگه شما رو نداشتیم باید چه می کردیم

بعدم هم می خوام درباره این روزهای رها سادات برایتون بگم

راستش اگه یادتون باشه گفته بودم که ابولفضل کوچچولو بچه صاحبخونمون بدنیا اومده حالا یه سر رها ورد زبونش شده نی نی و تا می خوام تکون بخورم میگه بریم نی نی تا بغلش کنه و بیاره خونه که باهاش بازی کنه

نمی دونید ولی یه علاقه شدیدی به نی نی پیدا کرده که نگو و نپرس تازه تا می بیندش حالا خواب باشه یا بیدار میشینه کنارش و بوسش می کنه و نازش میکنه  و می گه بده بغلم ببرمش بالا

خیلی جالب نیشینه کنارش و نازش میده من که تا حالا رها رو بایه بچه 15 روزه ندیده بودم خیلی تعجب می کنم که این طور محبت کردن رو بلده

اصلا انگار حس محبت کردن به نی نی از همون بدو تولد تو آدما هست

خوب یکی از ارای دیگه ای که از تاثیرات نی نی کوچولومونه این که دختری همش دوست داره پستونک رو بزاره دهنش و ادای نی نی کوچولو ها رو دراره اگه باورتون نمیشه ببینید

تازه همشم مثلا گریه می کنه که بغلم و کن و هی نازم بده همون طور که به ابوافضل ناز میدی

جدیدا هم که خانمی هوس کرده شیر مامانی بخوره و همش میاد سراغ من همه تو این سن بجه ها رو از شیر می گیرن و بچه ما هوس شیر کرده تازه چون نی نی رو می بینه که شیر می خوره

اینم چند تا عکس از روز بعد از سفرمون که رها رو برده بودیم میدون مورد علاقش تا بازی کنه

راستی دامنی هم که تن رهاست رو عزیز جون براش دوخته

خوب براتون بگم اون تخته وایت بردی بود که برای رها از کرج خریده بودم ماژیکش که تموم شده و خودش هم از بس پاکش کرده دیگه سیاه شده

آخه رها خیلی علاقه به نقاشی کردن داره و منم باید هی براش جوجو بکشم یا دست و پاش رو بزارم که براش نقاشی کنم اینم پیکاسو ما در حال بروز استعداداش

این ماژیک سبز رو برداشته چون قبلی تموم شده

خوب دیروزم که یکی از دوستانمون اومده بود که یه گل پسر به نام علیرضا داره و تازه چند روزیه که 1 سالش شده اینقده ملوسه که خدا می دونه من که عاشقشم و می میرم براش تازه الان که راه افتاده و این ور و اون ور میره ملوستره خوردنیه

اینم رها سادات و علیرضا

ماشالله هزار ماشالله به تو و همه دوستات و نی نی ها خدا برا مون حفظتون کنه الهی امین

==============================

بعدا نوشت رها و شهر بازی

طهر که بابا از سر کار اومد گفت که امشب می خوام ببرمتون شهر بازی و ما هم ذوق کرده بودیم وقتی اونجا رسیدیم رها با دیدن تا بو سر سره دیگه صبرش نبود و می خواست بره تاب و سرسره که اون ور دریاچه بود و منم به باباش گفتم بریم تو دریاچه قایق سواری  اینم رهای نازم تو دریاچه سوار بر قایق

بعد از دریاچه هم رفتیم که بریم طرف شهر بازی که می خواست بره سرسره بازی که به زور بردیمش تو شهر بازی تا سرسره بادی بزرگ رو دید سریع از بغلم اومد پایین و دویو به طرف سرسره بادی و حتی نزاشت بابایی اول بلیط بخره و رفت تا بازی کنه اول فقط همون پایین بپر بپر می کرد و بعدش یه پسره دستش رو گرفت و می بردش بالا و اون بالا ها دیگه بغلش می کرد و می برد و هی لیز می خورد تا این که پسره وقتش تموم شد و رها تنها شد ما بهش می گفتیم برو بالا که یهو دیدم خودش داره می ره بالا تا لیز بخوره وای خدای من خودش اون سرسره  به اون بزرگی رو رفت بالا تالیز بخوره

هیچکی باورش نمی شد حتی بغلمون یه بچه بود که 4 ساله بود و می ترسید بره بالا و مامانش می گفت خجالت بکش ببین نی نی چه قشنگ می ره بالاتازه دخترم هست  خلاصه 15 دقیقه ای اونجا بازی می کرد و چون ما می خواستیم پچیزای دیگه هم سوارش کنیم با گریه بردیمش ماشین برقی سواری من رو رها تو یه ماشیم و باباییی هم جدا من گاز می دادم و رها هم فرمون می دادعجب کیفی می داد خیلی سرعت می رفتیم جاتون خالی بود

بعد هم که از شهر بازی اومدیم بیرون تاب و سرسره رو دید اما دیگه علاقه ای به اونا نشون نمی داد از بس خسته شده بود

بعد هم جاتون خالی رفتیم ساندویچی و شام اونجا بودیم

================================

رها سادات بازم تو همون میدون بالایی از بس که عاشق این میدونه تا از کنارش رد می شیم می گه اون جا اون جا و ما هم همش تو این میدونیم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

ناز گل مامان
7 تیر 91 9:34
سلام به رها جونی و مامان مهربونش ممنون از نظرات خوبی که برامون گذاشتین. لطف دارین. رها جونم کیف کرده تو مسافرت. خوبه خوش گذشته.



واي سلام عزيز دلم خوبي خوشي آنيل جونم چطوره بزرگش كردي خودت خوبي راستي سزارين بودي يا طبيعي


مامان یسنا گلی
7 تیر 91 11:03
قربون رها جونم برم که اینهمه مهربونه و به نی نی توجه میکنه و دوسش داره و مراقبشه.
نقاش کوچولو دوست دارمممممممممم


ممنون خاله خوب و مهر بون و دوست داشتني رها عاشق ني ني شده
مامان آنیسا
7 تیر 91 13:08
سلام به رها نازی و مامانی مهربون
من چند وقت نبودم.به علت اینکه رفته بودیم سفرو اینترنتم هم تموم شده بود.به زودی اپ میکنم و خبرتون میکنم.ممنون که به یاد ما بودین.


خواهش میکنم عزیز دلم ما عاشقتونیم و همیشه بهتون سر می زنیم
فریبا
7 تیر 91 18:27
سلام عزیزم... رها جون نی نی شده پس!!! خاله جون دربیار اون پستونک رو


سلام خوبی باورت نمیشه پستونک رو قایم کردم که تو اسباب بازی هاش نباشه اول بهونه گرفت ولی بعدش خدا رو شکر یادش رفته
asalnanaz
7 تیر 91 21:09
salam ninitoon kheyli khoshmele be ma ham sari bezanin


سلام چشاتون خوشگل می بینه الان میام پیشت
نایسل
7 تیر 91 22:15
آخ جیگرو بخورممم منن الهی


ممنون خاله مهربون
نایسل
7 تیر 91 22:16
دختررررررررررررررررررررررررررررررررررناززززز


ممنون خاله چشات ناز میبینه
مامان امیر حسین
8 تیر 91 17:06
سلام عزیزم ..........
فدای تو دخمل ناز و با محبت ومهربون


مرسی خاله جون به مهربونی شما که نمی رسه
ني ني شكلك
8 تیر 91 19:15
سلام مامان رهاي نازنين عكس گل دختر شما در پست ني ني خانه دار به نمايش گذاشته شده است . شما مي توانيد هم اكنون تبليغات خود را آغاز كنيد.اميد وارم برنده شويد. با تشكر


ممنون از لطفتون
نایسل
8 تیر 91 21:39
عزیززز دلممم مرسسی اره نبودم چون عکا بودم جات خالی خیلی خوشمره بود


نوش جونت
نایسل
9 تیر 91 13:59
به حساب خودم کلی درس خوندم ولی نتیجه ای نداشت
یاس
9 تیر 91 16:02
سلام عشق خاله قربونت برم که فیلت یاد هندوستان کرده جیگر من. آخه تو چقدر مهربونی خاله ایی. اشکال نداره افسانه جون.خواهرزاده من پنج سالشه بازم گاهی که پارسا رو میبینه دلش میخواد نی نی بشه. امان از دست این فسقلی ها
مامان محمد گوگولي
9 تیر 91 21:26
جونم يكي بايد خود اين عروسكو بوس كنه راستي پيكاسو كوچولوي خوشگلم دامنت مبارك باشه


سلام خوبی چه خبر بابا کجایی خیلی کم میای و میری
دلمون برات و گوگولی مون تنگیده بود
مامان امیر علی
9 تیر 91 21:27
عجب پست پُر پَرو پیمونی


قابل شما رو نداشت
مامان امیر علی
9 تیر 91 21:28
خوب افسانه جون براش یه نی نی بیار.


بیام اونجا حسابت رو برسم
فکر کنم فرقی نداریم و می خوای تو دست به کار شو
مامان امیر علی
9 تیر 91 21:28
هنوز پستونک میخوری رها؟چه کاریه بیخیال


نه بابا چستونک خوردن رو که خودش تو 13 بدر پرت کرد تو سطل آـشغال این یکی تو اسباب بازی هاش بود چون دیده بود نی نی پایینی ها می خوره بچم هوس افتاد
مامان امیر علی
9 تیر 91 21:29
ایول به این پیکاسو کوچولو


می خوای بیاد چهره امیر علی رو طراحی کنه ها ها ها
مامان امیر علی
9 تیر 91 21:29
این علیرضا چه تپله ماشالا


آره هزار ماشالاش باشه از همون بچگی که بدنیا اومد روز به روز تپل تر شد تازه بچمون لاغر شده چون چند روزی مریض بود
مامان امیر علی
9 تیر 91 21:30
مگه اردکان هم شهربازی داری؟


آره بابا
چرخ و فلک سرسره بادی ماشین برقی گاو وحشی صندلی پرنده کشتی صبا حیوانت بچه ها و تاب و چند تا اسبابا بازی برای بچه ها که هنوز در حال ساختن بعضی هاش
افتخار نمیدی که بیای پیشمون تا ببریمتون شهر بازی
مامان امیر علی
9 تیر 91 21:30
ما هم اینجا یه میدون داریم که خیلی میریم


خدا ایم میدونا رو برامون نگه داره
فاطمه (مامان آیلین)
11 تیر 91 22:52
خوشگل خاله نی نی شده پس ماشالا خیلی ناز داره راستی دست مامان جون هم درد نکنه بابت لباسای خوشگل خوشگل


ممنون خاله جون آره همش نی نی میشه و می گه منو بغل کن و نازم بده نمی دونم چی کار کنم
ممنون عزیزم چشات ناز می بینه واقعا مامانم بفهمه اینقده مشهور شده چی کار می کنه
زینب مامان محمد رضا
12 تیر 91 17:23
وای رها سادات و ببین نازی عروسک ماشالله بزرگ شدی خانم


ممنون خاله جون اره دیگه ما هممون بزرگ شدیم و شیطون
ناز گل مامان
18 تیر 91 9:29
سلا سلا خوبین؟ من به رها جون نظر دادما برا اون مسابه. رها جون خوبی؟ میبینم که حسابی خوش میگذرونی.همیشه خوش باشین عزیزم


ممنون عزیزم دخملی گلمون چطوره بزرگش کردی عزیز
مامان سامان
19 تیر 91 2:09
قربون دختر گلم برم من که عاشق چه چیزایی میشهحالا این میدون چی داره


خاله جون میدونش خیلی بزرگه و خلوتم هست فکر کنم فکر می کنه می تونه اونجا حکومت کنه چون همه جاش مال خودشه و بچه دیگه ای دور و برش نیست