مسابقه بابایی دوست دارم
کاش بودی بابا
کاش بودی و با تماما وجودم در آغوش می کشاندمت
دلم بد جور هوایت را کرده
دلم بد جور برای نبودنت تنگیده
کاش بودی و با تمام وجودم احساست می کردم
این سه سالی که از نبودنت می سوزم و می سازم
نمی دانم چه کنم و تنها با فرستادن حمد و فاتحه ای رضایتت را جلب می کنم
و با خواندن قرانی برایت، می خواهم که بدانی چقدر دوستت دارم و عاشقت هستم
و همیشه در قلبمی
کاش بودی و همانند کودکیم دست نوازشت را بر سرم می کشاندی
انقدر که در ارامش دست هایت و نوازش پر محبتت خواب می رفتم
در خواب نیز تو را می دیدم
میدیدم که پیشم امدی تا خاطرات گذشته را برایم زنده کنی و کاش بودی
و کاش بودی تا عطوفت را بار دیگر به من می اموختی
کاش بودی تا حداقل یک بار، فقط دخترم را می دیدی!!!!
و من می توانستم به او بگویم که این پدرم است !!!!!
کاش بودی ولی چه کنم که در حالی که دخترکم هنوز بدنیا نیامده بود رفتی!!!!
الان جای خالیت رو نشانش می دهم
و الان قاب عکست را نشانش می دهم و می گویم این پدرم بود، این پدرم بود ،
واین بود ها ،کاش می شد، که هست می شد.
خسته شدم از بود... بود و .... بود، و
کاش می شد که بار دیگر به دخترم بگویم، که هست، او هست و زنده است .
ولی افسوس که فقط خاطر و یادش هست و دیگر هیچ .....
ولی کاش بودی پدرم....... ،کاش بودی ......
دوستت دارم بابایی خدا بیامزدت از زبان مامان رها جون