دخترک شیطون بلا
این یکی از همون 3 دست لباس راحتیه که براش گرفتم دختری از حموم اومد طاقت نیاوردم تنش کردم
خوب اینم شیطونک مامانیه که همش دلش می خواد موبایل مامانی رو بگیره و اهنگ حسنی و کارتونش رو ببینه بعضی وقتا دستم رو می گیره میبره پیش کمد بعد ازم می خواد بغلش کنم و دور تا دور رو می گرده تا موبایل رو پیدا کنه و بگه اده
خوب اینم خونه جدیدیه که برای خودش پیدا کرده داره میره با پتو اونجا تا لالا کنه بعدش هم عروسکاش رو برده و به من می گی با پشتی در خ.نش رو ببندم
اینم دختریه که هی در میز رو باز می کرد و همه چیز رو بهم می زد رفتم چسب زدم رو شیشه ببین با چه تمرکزی می خواد چسب رو بکنه که بعد موفق شد و من و بابایی که از دستش خسته شدیم جای میز رو عوض کردیم
از دست شیطونیهات
مثل همیشه دیروز ازم خواست ببرمش تو حیاط تا تاب بازی کنه که صدای زهرا و فاطمه رو شنید و زهرا هم اومد خونمون تا باهاش بازی کنه این لحظه رو شکار کردم تا دید زهرا دراز کشیده که تلوزیون ببینه رفت و کنارش خوابید و ببینید چه با مزه پفیلا و پسته می خورن
والله من که باورم نمیشه این رها باشه از ش بعیده که دراز بکشه و کارتون ببینه هر چی هم صداش می کردم محو کارتون بود و چشم بر نمی داشت باباش هم که از سر کار رسیدباورش نشد چون اصلا رها محو کار تن بود
فدات بشم خوشمل مامان