گله از دست دختری
خوب دختری تو این روزا که پیش بابایی بودی خیلی بهت خوش گذشته و همش بابایی می گه همش بازی می کرده و اصلا نق نمی زده و همش بازی می کرده
ولی نمی دونم چت شده که تا من رو می بینی نق می زنی و جیغ و داد می کنی در حالی که نباشم خیلی ارومی بد جور از دستت عصبانیم اخه دختر داری از من زهر چشم میگیری و اذیتم می کنی
دیگه داد بابایی هم در اومده که چرا اینقدر داد و بیداد می کنه مگه نمی تونی آروم نگهش داری
بابا خوب من چی کار کنم خودش الکی داد می زنه و تا بابایی میاد کنارت اروم می شی و کلی می خندی و بازی می کنی و داد و بیدادم نمی کنی و من همون بازی ها رو باهات می کنم اما همش داد و بیداد می کنی
اگه بخواهی همین طوری ادامه بدی اولا که کلامون می ره تو هم و دوما هم به بابایی حسودیم میشه و فکر می کنم که بابایی رو بیشتر دوست داری
خوب دختر نازم بدون که نوشتم تا بدونی بعضی وقتا هم تو بد میشی
بگذریم اینایی که گفتم بعضی وقتاست و خیلی وقتا خانمی