رها سادات مصطفوی گرجیرها سادات مصطفوی گرجی، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
زهرا ساداتزهرا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
سید محمد صدراسید محمد صدرا، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

رها جون دختر گل همه

سفرنامه رها سادات به کرج

1391/4/1 10:13
1,508 بازدید
اشتراک گذاری

خوب جریان سفر از اونجا شروع شد که باید می رفتیم قزوین تا دانشنامه بابایی رو بگیریم

همون طور که گفته بودم قرار شده بود بریم کرج اما چون مادر شوهری تهران بودن خواستسم که بریم ببینیمشون اما تا  ما برسیم تهذان اونا رفته بودن و ما نتونستیم اونا رو ببینیم و قسمت هم نبود

پس یه راست رفتیم کرج خونه مامان افضل رها سادات

خوب اول باید از داخل اتوبوس بگم که واقعا رها سادات دختر خوبی بود اصلا اذیت نکرد تقریبا ساعت 11.5 شب سوار اتوبوس شدیم و رها هم ساعت 12.5 خوابش برد و ما تونستیم راحت بخوابیم و فقط چون بچم تو بغلم بود تا من خوابم می برد دست و پام رها می شد و رها هم یهو می رفت پایین واسه همون سعی می کردم زیاد نخوابم ولی ماشالله رها هم سنگین شده رو دستم که بود این 8 ساعت خیلی خسته شده بودم خودش هم جاش کم بود و هی می خواست تو خواب غلت بزنه که نمی تونست

خلاصه رسیدیم 5 صبح کرج و رفتیم خونه مامان افضل تا رسیدیم اونجا رها از خواب بیدار شد و مامان افضل رو دید و قشنگ سلام کرد و رفت جلو بغلش کرد و کلی ماچ بوسه و دیگه از بغل عزیز پایین نیومد

بعد از خوردن یه صبحونه خوشمزه رها سادات رفت سر وقت اسبابا بازی هاش که براش برده بودم و عزیز هم کلی چیز براش خریده بود وقتی رفته بود سوریه و همه رو بهش داد

یه جفت دمپایی خوشگل قرمز یه سگ کوکی یه سرافون لی که البته هم دمپایی و هم سرافون یه خورده براش کوچیکن

قربونت برم که هر چی می پوشی بهت میاد

اینا هم تمام وسایلی که رها تو سفر هدیه گرفته اونم دمپایی قرمزه و سگ کوچولو که مامانم گرفته تو عکس می بینید اون عروسک آبی رو هم خاله معصومه براش آورده بقیه رو هم من و بابایی براش گرفتیم

بعد هم هممون از ساعت 11 خوابیدیم و رها که ساعت 6 بیدار شد بد جور اتوبوس خستش کرده بود و خیلی عمیق خوابیده بود

مامان قربونت برم که اینقده خسته شدی بابایی هم می زد پشتش که خواب راحت داشته باشه

بعد از ظهر هم که خاله معصومه و شوهر خاله رضا اومدن دیدنیمون و برای رها او خرس آبی خوشگل رو گرفته بودن اما رها همین که رضا رو دید زد زیر گریه و غریبی می کرد یه 15 دقیقه ای طول کشید تا بهشون عادت کنه بیچاره ها مجبور شدن برن تو اتاق تا رها آروم شه بعد اینقدر رضا باهاش دالی بازی کرد مه وقتی می خواستن برن گریه می کرد که نرین بمونین عمو دالی

بعد هم همه با موبایل از دختری عکس می گرفتیم اونم هی ژست می گرفت و خاله هم غش می رفت براش و قرار شد که فردا شب بریم خونه خاله اینا

صبح که ار خواب بیدارشدیم بابایی رفت تهران دنبال کاراش و منم که دیدم تو خسته ای ودلم نیومد که بابابایی بریم خونه موندیم و شما هم تا 12 ظهر خوابیدی و بابایی هم ساعت 2.5 از تهران برگشت و طبق معمول بازم خوابیدید تا ساعت 6 خلاصه ما رفتیم مسافرت تا همش بخوابن رها و باباییش

غروب هم رفتیم بیرن یه دور زدیم و برای رها اون کفش قرمز و اون دمپایی سبزه رو خریدیم البته کفش قرمز رو پاش کردم که ببینم اندازشه که خانمی دیگه در نیاورد و منم مجبور شدم که یه خورده براش بزرگتر بخرم

شب هم که رفتیم خونه خاله معصومه و رها هم کلی اونجا شیطونی کرد و عروسکای خاله رو بر می داشت در ویترین رو باز می کرد هر چیز رو میزا برای تزیین بود رو مجبور شدم جمع کنم تا نکنه یهو یه چیزی بشکنه

اینم وروجکم تو خونه خاله معصومه با ژست گرفتناش

 

همین که شوهر خاله رضا از سر کار اومد و رها دیدش بازم زد زیر گریه بیچاره رضا می گفت مگه رها آلزایمر داری اینقده زود فراموش می کنی و کلی باهاش دالی کرد و گوشی بهش داد که با هاش دوست شد و دیگه همش تو بغلش نشسته بود امان از دست تو شیطون بلا

صبح روز سوم هم که بابایی باید می رفت قزوین و بازم خانمی خواب بود و تنهایی رفت و نزدیکای سلعت 2.5 بود که اومد خونه و ما هم پیش عزیز مونده بودیم صبح رفتیم بیرون و برای رها یه پارچه نخی آبی 2 تا جوراب شلواری و چند تا گل سر خریدیم و و قرار شد عزیز برای رها یه لباس خوشگل بدوزه

اینم تریپ رها برای بیرون رفتن اونم کفش قرمزشه که براش خریدیم

اولش رها بیرون خوب بود اما موقع برگشت نمی دونم گرما زده شده بود که همش نق می زد تا رسیدیم خونه عزیز یهو رو فرش گلاب به روتون  استفراغ کرد و همه جا رو کثیف کرد مانتو و لباسای تنش و فرش و همه رو بردم تو حموم شستم از دست تو وروجک بعد هم خوابید و عزیز هم نشست براش این لباس ناز رو دوخت

نظرتون چیه مادر و دختر همه خیاطیم دیگه

خود رها که اینقده خوشش اومده بود اصلا راضی نمیشد که از تنش در بیارم و هی فرار می کرد که نکنه از تنش در بیارم آخه رها عاشق دامن بلند و اینبار به مامان گفتم که براش بلند بدوزه که به آرزوش برسه

آخ مامان فدات بشم که اینقده ناز شدی عزیزم

خوب بعد از ظهر هم که خاله اینا اومدن خونه عزیز اینا بازم دور هم بودیم

صبح روزچهارم هم که عید مبعث بود رها رو بردیم چارک تا بازی کنه و کلی ورجه و ورجه کرد اما خیلی گرم بود و سریع از پارک خسته شد

خوب بعد ازپارک هم رفتیم فروشگاه خانه و کاشانه و رها هم اون عروسک آفتابگردون رو انتخاب کرد و من و بابایی هم براش کامیون و تخته وایت برد و کلاه و عینک و برچسب دیوار و گل سر خریدیمو بعد از دور زدن رفتیم خونه عزیز و نهار خوردیم و رها و باباییش هم یکم خوابیدن و چون قرار شدکه شب برگردیم تا بابایی فردا رو استراحت کنه غروبی رفتیم سر خاک پدرم و براش فاتحه بخونیم

خوب رها که بابا بزرگیش رو اصلا ندیده ولی برای دیدن پدر بزرگی تا حالا 4 بار اومده  یه بار تو بارداری 4 ماهم بوده و یه بارم تو 20 روزگی و یه بارم تو 11 ماهگی و یه بارم تو 22 ماهگی

اما معلومه که دخترم یه چیزایی می فهمه وقتی نشستیم برای بابا فاتحه بخونیم رو سنگ قبر می زدیم که صدامون رو بشنوه یه سنگ برداشته بود و رو قبر می زد و صداش می کرد و یهو دیدم همون سنگ گذاشته و رو قبر داره نماز می خونه و سجده میره  آخ که من قربون این نانازم بشم که اینقده محبت داره واقعا اشک تو چشام جمع شده بود

من قربون اون نگا کردن و ملوسیت و مهربونیت بشم و بابای مهربونم خوشحالم که پیشتم

بعد از برگشت از خاک هم باید ساعت 9.5 می رفتیم ترمینال تا برگردیم خونمون

خدا رو شکر موقع برگشت هم که ساعت 10 سوار شدیم تا 12.5 یه خورده شیطونی و نق زدی ولی بعدش خوابیدی و تا صبح که به خونه رسیدیم ار خواب بیدار نشدی

کلا سفر خوبی بود و حسابی هم خوش گذشت و جای همه شما خالی بود و رها هم بسیار دختر خوب و دوست داشتنی بود خوب البته بعضی وقتا هم بره ناقلا به دادمون می رسید و ارومش می کرد

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (30)

مامان آتین
1 تیر 91 13:35
سلام عزیزم رسیدن بخیر.
خوشحالم بهتون خوش گذشته عزیزم
رها جون، لباس خوشگل مامانی دوز ، کفش و دمپاییات همه و همه مبارک عسلممممم
بوووووووس


ممنون عزیز دلم بابت تبریکات و حسن توجهت هم ممنون
مامان آتین
1 تیر 91 13:39
راستی افسانه جون لینک وب آتینو تو لینکدونیتون ندیدم!!!
وب شکلکاشم غلط املایی داره شکلک برای آتین ، شما نوشتی آبتین


واقعا شرمندم الان میریم چک می کنم
یاس
1 تیر 91 15:04
افسانه جونم ،پس،خسته شدید حسابی.
رها جون گلم همه هدیه ها برازنده توان.مبارکت باشن جیگر خاله.
من دوستت دارم خاله ایی.دست مامانی هنرمند هم با این لباس خوشگلت درد نکنه.

روح پدرتون هم شاد باشه عزیزم


ممنون عزیزم از این همه توجهت به رها خانمی
خستکه دیگه نگو بد جور تو ماشین خسته شدیم اما در کل خوش گذشت
مامان افضل یا عزیز جون این لباس رو واسه دختری دوخته
خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه
خاله فاطمه
1 تیر 91 19:41
الهی که من فدای رهای عزیزم بشم دلم براش یه ذره شده. چقدر لباس جدیدش که مامانی افضلش براش دوخته بهش میاد ماشاا... از همین جا میبوسمت
روح پدر مرحومتون هم شادباشه خواهرم


سلام عزیز دلم خاله فاطمه شیرازی خوبی خوشی
خیلی خوشحالمون کردی که بهمون سر زدی بازم بیا دوست دارم یه عالمه هر چی بگم باز کمه
جوجه تیغی
1 تیر 91 22:55
سلام انگار خیلی خوش گذشته. ایشالا همیشه به خوبی. اما داره کم کم به رها حسودیم میشه به خاطر سوقاتی ها و اون لباس خوشگل. منم میخوام
مامان چشم عسلی
2 تیر 91 6:05
مامان رهای گلم
تو عزیز مایی و همیشه خواهی بود از اینکه نتونستم برای رها جونم نظری بگذارم شرمنده ام ولی مرتب اومدم پیشتون و با عکسهاتون روحی تازه گرفتم ارزش تو ورها جون برای من خیلی بالاست فقط میتونم بگم شرمنده
آپم بیا تا بدونی کجا بودم عزیزم


سلام عزیز دلم خوبی کجایی بابا هی میام سر می زنیم و اذت خبری نیست صبر ندارم باید بیام ببینم چی شده که کم پیدایی
واستا که اومدم
ني ني شكلك
2 تیر 91 17:29
با سلام به شما دوست عزيز ني ني شكلك يك مسابقه ي جالب و جذاب برگزار كرده است . مطمئنا" شركت شما در مسابقه خالي از لطف نخواهد بود . شايد شما جزو نفرات برگزيده باشيد و از جوايز ارزنده اين مسابقه بهره مند شويد!!! با تشكر
مامان حنا
2 تیر 91 18:32
سلام سلام دوست خوبو مهربونم
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رها جونم عزیزخاله خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟
با تفاسیری که از مسافرت نوشتید معلومه حسابی بهتون خوش گذشته
وای که من قربون خودشو لباسای نازش برم که انقده ماشالله ماه شده مامانیش برای دختر نازمون اسپند دود کن تا خدای نکرده چشمش نزنن عزیز خاله رو
هر چی که هم که بهش هدیه دادن و شما براش خریدین مبارکش باشه خیلی قشنگه
اون لباسه که آبیه و براش دوختید خیلی قشنگه توی تابستون رها جون با پوشیدنش حسابی خوش می گذرونه و خنک میشه دستتون درد نکنه
ایشالله که همیشه به سفرو خوشی باشید
خیلی دوستتون دارم هم شما و هم رهای عزیزم رو خدا از چشم بد حفظش کنه می بوسمتون 100000000000000000000 تا به خدا خیلی ماهیددددددددددددددددددددددددددددددددد

ممنون عزیز دلم تو خوبی حنای گلم خوبه
ددلم براتون یه ذره شده خیلی ماهی که میای پیشم آخه نفسم براتون در می ره
ما که عاشقتونیم
کاش پیش هم بودیم تا اینقده دوری اذیتمون نکنه
بخدا اولین فرصتی که جور بشه میام و می بینمت
دوست دارم یه عالمه هر چی بگم بازم کمه
عزیزمممممممممممممممممممممممممممممممییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

دخترم عشق من
3 تیر 91 8:27
سلام دوست عزیزم . لباس ابی رها جون خیلی قشنگه . ایشالله به سلامتی بپوشه . خدا رحمت کنه پدر تون رو . میگن بچه ها یه چیزایی میفهمن که ماها متوجه نمیشیم . نماز خوندن رها جون هم حتما یه حکمتی داشته . خیلی جالب بود . از طرف من ببوسش . براش وان یکاد خوندم....


قربونت برم عزیزم چشات قشنگ میبینه
ممنون خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه
آره بخدا من و مامانم و باباش هم حسابی تعجب کرده بودیم که اونجا چرا نماز می خونه
بابت ان یکاد هم دستت درد نکنه خیلی لطف کردی
مادر کوثر
3 تیر 91 9:15
سلام سلام
رسیدن بخیر
به به به
همیشه به شادی و سفر و کادو گرفتن رها خانوووووووووم
وای لباساش هم خیلی خیلی خوشگلههههههه
خیلی هم بهش میاد. ماشالله هزار ماشالله


ممنون عزیزم چشات ناز می بینه کئثرمون خوبه ببوسش از طرف من دلمون براتون تنگ شده بود[
نایسل
3 تیر 91 10:37
شلام شلام عزیزمممم دلم دیگه ما شدیم سایت تبلیغاتییی د نه د
قربونت برم من یه زمانی مامان نی نی بودم دیگه خیلی وقته نیستم
ایشالا منم مثه تو مامان همچین دختر نازی بشی رها سادات چه اسم خوشلی جالب اینجاست من تو اسما رها و طراوت رو برای دخترم خیلی دوست داشتم
همیشه به سفرررر عزیز دلم چه چیزای خوشملی نی نی کادو گرفته
راستی جدی جدی نی نی خوابت می بره از دستت می افته ؟ چه باحال


سلام عزیز دلم خیلی خوش اومدی
بابت نی نی نازت متاسفم ایشالله بحق فاطمه زهرا زود زود یه نی نی ناز میاد پیشت
والله بخدا تو بغلم که باشه و منم خوابم ببره خوب دستم رها میشه نکه بیافته یه خورده لیز میره
نایسل
3 تیر 91 10:38
ایشالا که دوستای خوبی بشین خوشمل


ما هم از آشنایی باشما خوشبختیم از این به بعد همیشه میایم پیشت منتطرمون باش میایم تا نی نیت رو ببینیم
نایسل
3 تیر 91 10:38
راستییییییییییییییییییییییییییی من لینکت میکنم با
اجازتون


ما هم بی اجازه شما رو لینکیدیم
مامان یسنا گلی
3 تیر 91 12:04
قربونت برم رها جونم دلم واست تنگ شده بود.
معلومه که حسابی بهت خوش گذشته عسلکم.امیدوارم همیشه شاد باشی.
راستی هدیه ها و جایزه هایی هم که گرفتی مبارکت باشه جیگملللللللللللل


ممنون خاله مهربونم دل ما هم برات تنگ شده بود هی میومدیم و میدیدیم خبری نیست ازت دوست داریم
رها
3 تیر 91 12:06
سلام عزیزم. خوشحالم که بهتون خوش گذشته.ایشالله همیشه به خوشی و مسافرت.
وای چقدر توی این مسافرت رها جون سوغاتی جمع کرده مبارکش باشه. همشون خیلی خوشگلن.
اون لباسم که مامان جونتون دوخته خیلی نازه،دستشون درد نکنه. وای چقدر رها جون توی این لباس با نمک شده، مثل یه تیکه ابر شده


سلام رها جون خوبی خوشی چطوری کجایی عزیزم
راستش دلمون برات تنگ شده بود
ممنون بابت همه تعریفات از رها می دونی تو اون ابرا یه بارون می خواستیم که هر چی صدات کردیم نیومدی
نایسل
3 تیر 91 14:27
مرسی قربونت برمممممم


عزیزمی
یاس
3 تیر 91 16:13
دست عزیز گلی درد نکنه.چه عزیز مهربون و دوست داشتنیی


ممنون همه عزیزا مهربون و با محبتن خدا برامون نگهشون داره
مامان اميرحسين كوچولو
4 تیر 91 1:09
سلام عزيزم
خوشحالم كه بهتون خوش گذشته
رهاي خوشگلو بانمكم همه هدي هات مباركت باشه عزيز دلم انشاالله كه همشونو تو لحظه هاي خوش وشيرين زندگيت در كنار بابايي وماماني استفاده كني
قربون ژست گرفتنت...
راستي لباس ابيه خيلي قشنگ شده
پس بگو شما از كجا اين همي باسليقه ايد به ماماني هنرمند رفتيد
خدا سايشو از سرتون كم نكنه مباركت باشه
خوش بحال رها جون .....


ممنون خاله مهربونم شما خیلی به رهای ناز من لطف داری و معلومه که خیلی دوستش داری و از صمیم قلب حرفات به دل میشینه
هنر مند که نمی شه گفت تا ما بخوایم به پای مامانمون برسیم خیلیه بابا مامان کجا و ما کجا
فاطمه (مامان آیلین)
4 تیر 91 13:20
خییییییییییلیییییییی نازی رها جون عاشق اون لباس آبیتم دست مامان جون هنرمند درد نکنه


ممنون خاله جون آیلین خوشگل ما هم نازه خوبید
خاله قابلتون رو نداره
یاس
4 تیر 91 15:33



دوست دارم
فریبا
4 تیر 91 18:46
سلام عزیزم... شرمنده دیر اومدم... راستش خیلی عکسای این وروجک خوشگل شدن... براش حتما اسفند دود کنیا.. مخصوصا لباس کرمه و لباس ماماندوزش... عالی شدن دست مامان جونش درد نکنه


خاله جونم خواهش می کنم خوش اومدی
چشم حتما براش اسفند دود می کنم
قابلی نداره بفرستم بیاد لباسا رو
مامان شینا
6 تیر 91 0:39
لباست خیلی نازه مثل خودت
همه چیزای خوشگلت مبارک باشه


ممنون خاله جون
چشاتون ناز میبینه
وای خدای من خودتی کجا بودی
بابا ما دیگه گفتیم حتما تعطیل کردی واستا اومدم پیشت


مامان امیر علی
6 تیر 91 1:25
بابا ایول امکانات. تبلیغات نانازیا رو میگم. این که کله صفحتو گرفته.چیزی نداره بزنم بره
مامان امیر علی
6 تیر 91 10:43
اااااااااااااااااااااا وا.
من برای سفرنامه ات کلی کامنت گذاشته بودم چند روز پیش.پس کوششون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



جدی میگی هیچی نبود خودمم تعجب کرده بودم پیشم نیومدی
تورو خدا یعنی چی شدن ؟؟؟؟؟؟؟
مامان امیر علی
6 تیر 91 10:43
خیلی از این لباس مامان دوز تعریف کرده بودم


الهی خدای من خیلی ناراحت شدم چرا نیستن ممنون
مامان امیر علی
6 تیر 91 10:44
آقا هیشکی منو دوس نداره


نه ما تو رو دوست داریم اما بخدا کامنتی نبود که تایید نکرده باشم بازم میرم یه چک میکنم
مامان امیر علی
6 تیر 91 10:44
آخه کو اونهمه کامنتام


همین که دلت با ما بوده کافیه جیگرم
مامان امیر علی
6 تیر 91 10:44
به مدیریت نی نی وبلاگ شکایت میکنم


منم میام بریم شکایت یعنی چی کامنتا رو حذف می کنن
مامان امیر علی
6 تیر 91 10:45
یکی داره کامنتای منو میقاپه


آهای هرکی هستی و داری کامنت می دوزدی خودت رو نشون بده من مامور حاکم بزرگ میتیکومانم احترام بزارید
رایکا(پوسترساز)
7 تیر 91 0:54
سلام من رایکا هستم اگه دوس دارید از کودک گلتون عکس های رویایی داشته باشید به وبلاگم یه سری بزنید فرقی نمیکنه با چی عکس بگیرید رایکا اونو به یه عکس رویایی تبدیل میکنه امتحانش ضرری نداره دیدنش هم خالی از لطف نیس پذیرش انواع سفارش: طراحی پوستر رویایی همراه با روتوش طراحی پوستر برای تمامی سنین طراحی کارت تولد با عکس کودک شما طراحی کارت پستال با عکس کودک شما طراحی عکس رومیزی متناسب با رنگ دلخواه و دکور شما و... به همراه مشاوره ی رایگان برای عکاسی و ژست و ... با قیمت کامل استثنایی هر پوستر 1500 تومان پس منتظر چی هستید؟؟ رایکا در خدمت شماست