رها سادات مصطفوی گرجیرها سادات مصطفوی گرجی، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
زهرا ساداتزهرا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
سید محمد صدراسید محمد صدرا، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

رها جون دختر گل همه

شیطنت های رها خانم

1391/1/28 16:25
1,257 بازدید
اشتراک گذاری

تو این چند روز همه میگن که از رها چه خبر اینم خبراش به صورت قلمبه

این طرز خوابدنش سر ظهراست که بابایی میاد و می خواد بخوابه

منم مجبورم بزارمش تو تاب تاب مب خوره تا بیحال شه و خوابش ببره و بعد برش می دارم و میزارمش سر جاش

خوب اولش سر حاله و کلی تاب تاب می خونه بعد که بی حال میشه میشه این

الهی قربونت برم چاره ای نیست عادت داره به این مدل خوابیدن

اینم مال وقتیه که از خواب بیدار میشه اول اتاق خودش و اتیش سوزونی هاش

بعد هم که اونجا رو کامل بهم ریخت سراغ اتاق کار ما و برداشتن فلش و کارت خوان و غیره

خوب مثلا یواشکی رفته سراغش و منم حواسم نیست آهان دیگه برداشتم برم یه گوشه بشینم و بخورمش

خوب حالا من فهمیدم و داد و بیداد که رها دست نزن و د فرار

خوب حالا دیدن که وروجک بیکار نیست و دایم در حال ورجه ورجه

چند روزیه که اکروبات باز شده

آهان الانه که برم بالا یکم دیگه تلاش خوب دارم موفق می شم

 موفق شدم هورا

بعد هم که پا تو کفش بزرگترا کردن هم که کار هر دقیقشه

اینم صحنه ای از بازی کردنش با امیر حسین پسر صاحب خونه هنوز غریبی می کنه تا اینجا رفته و به اون میگه تو از اون پایین توپ و بفرست بیاد

بابا دخملی خطر ناکه نکن

خطر ناکه نکن  اینا ببین این زبون مو درآورد نکن مادر بیا خونه

محکم می گه ننننننننننننننننننننه

اخرم از پله یه پله افتاد و دماغش زخم شد البته الان دیگه خوب خوب شد

خوب دیروزم که زحمت کشیدن و یه لیوان که تازه تو این خونه اومده بودم و 3000 تومان پولش رو دادم و یه فنجون و با بشقاب غذاش رو شکوند و از صدای شکستنش کلی کیف کرد

دیگه چی بگم براتون همه رو از جهازت کم می کنم می بینی حالا

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

مامان رها
28 فروردین 91 16:23
امان از دست شیطونک مامان که شیطنت هاش هم خنده داره


قربونت برم الهی
مامان یسنا گلی
28 فروردین 91 16:36
ممنون خاله جون.منم رها جونم را خیلی خیلی دوست دارم.قربونش برم با شیطنت هاش.
خاله چرا قلب شکسته واسم فرستادین؟من که خیلی دوستون دارم.
رمزو خصوصی میفرستم خاله


ما هم دوست داریم قربونت برم آخه دیدم ناراحتی و رمز دار داری دلم گرفت گفتم حتما اتفاقی افتاده
رمز خصوصی هم نیومده
مامان امیرعلی
28 فروردین 91 17:11
الهی خاله فدات بشه که اینقدر آتیشی.فدات شم خطرناکه تو پله ها بازی نکن.
راسی پیغامت رو دادم به مامان چشم عسلی


وای خدا دیگه نگو حسابی اتیشه و بلا ومنم باید مواظبش باشم تو پله ها تا من میرم دنبالم میاد اما تا پایین نرم پایین نمیره مگه دیگه خیلی از خونه خسته شده باشه
ممنون عزیزم بابت پیامت که فرستادی
امیر جونم رو یه ماچ آبدار بده
مامان حنا
28 فروردین 91 18:07
عزیزدلم قربونت برم که مثل مامان مهربونت مااااااااااااهی خدا رو شکر ماشالله رها جون خوب بازی میکنه و خوب شیطنت میکنه و دلت رو به وجد میاره یه مادر چی از این بهتر میخواد
تورو خدا واسه دخمل نازت اسپند دود کن هزارماشالله
ممنون عزیزم


فدات بشم تو خیلی به ما لطف داری
و مهربونیات حد و اندازه نداره
ما تو و حنای خوشگلم رو خیلی دوست داریم و عاشقانه می پرستیمتون
مامان زهره
29 فروردین 91 8:49
خب همینه دیگه اگه آتیش نسوزونه باید چه کار کنه؟
بوس بوس بوس برای رها جون


خوب دیگه بچه و اتیش سوزونی هاش
رها
29 فروردین 91 12:14
من که عاشق بچه های این تیپی هستم. ولی خاله خیلی مواظب دخملی باش


ممنون خاله از مهرونیات0
مامان یسنا گلی
29 فروردین 91 12:23
ممنون خاله واسه همفکریتون.
همه این کارهایی گفتیم داریم انجام میدیم اما هنوز همونطوره.
امیدوارم زود سر حال بیاد.
بوس واسه رها جون شیطونم


قربونت عزیزم ایشالله که زودتر سر حال بیاد
مامان احسان
29 فروردین 91 14:22
الهی خاله فدات خیلی حواست باشه وقتی ازپله ها پایین میری..
می بینم که کارهای یواشکی هم بلدی..
پا تو دنپایی مامان می کنی؟؟؟؟؟؟؟/
هر چی شکوندی فدای سرت خودم برای جهازت می خرم..


قربونت برم همه دارن برای دخترم از جهازش طرفداری می کنن بابا تسلیم فدای سرش
همش مال خودش باشه
مامان امیرعلی
29 فروردین 91 15:42
به شما نگفتن کی خونه هاتون رو تحویل میدن؟؟؟؟


6 ماه دیگه
مامان چشم عسلی
29 فروردین 91 18:55
عزیزم باشم و ببینم کی مردشه دست به جهاز رهای ما میزنه


وای خدای من ترسیدم
خوب شوخی کردم
خیلی جدی بوده و برق از سرم پرید
دیبا نفس مامان
29 فروردین 91 21:32
مرسی ما خوبیم دیبا هم همش تکون تکون میخوره.رها جونی چقد بلاست عزیززززززززززم.
برا ارشد موفق باشی خوبه با این همه کار بیرون و کار خونه و رها میتونی برسونی درسم بخونی!!!!!!!!!!!!! ماشالا داری اسفند دود کن


قربون دیبای خوشگلم برم خاله که حسابی ورجه ورجه می کنه از الان معلومه که شیطونه
اون موقع ها که منم مثل تو بودم رها خیلی تکون می خوری تو شکمم موج مکزیکی می زد طوری که باباییش قشنگ وقتی دست می زاشت بالا و پایین می رفت
قربونت برم شروع کردم حالا ببینم می تونم از پسش بر بیام یا نه
مامان پورياپهلووون
29 فروردین 91 23:13
سلام قربوت رها جونم بشم با اين روش خوابيدنش
يه دنيا ممنون از راهنماييتون راجع به كتاب عكس


خاله خدا نکنه ما فدای مهربونیاتون بشیم
امیدوارم راهنمایی هام خوب بوده باشه
فاطمه (مامان آیلین)
30 فروردین 91 10:24
ای جونم .. جیگرشو


قربونت برم ممنون عزیزم
نوشين
30 فروردین 91 10:41



قربون محبتت صبحی اومدم
هر کاری کردم سایتت باز نشد
مامان امیرعلی
30 فروردین 91 11:22
شاید شاید هفته دیگه بیام خونتون
البته اگه دوست داشته باشی.
شاید


قربونت برم با کمال میل
لحظه لحظه و ثانیه ها رو می شمارم تا هفته دیگه بشه
وای خدای من یعنی میشه من امیر جونمو زهرا جونم رو از نزدیک ببینم
منتظرم با تمام وجود
دخترم عشق من
30 فروردین 91 11:51
سلام یه مدت نتونستم به وبتون سر بزنم حسابی دلم براتون تنگ شده بود عکسای رها جون رو دیدم عالی بود خانمی مواظب رها جون خوشکلم باش . یه بوس گنده برای رها جون


قربون اون دلت بشم که واسه دخمل من تنگ شده
ممنون خاله جون از این همه محبتت
چشم هم مواظبشم هم یه بوس آبدار گنده می کنمش
آرتین خان
30 فروردین 91 13:47
سلام عزیزم این آدرس جدید منه
البته با همین آدرس تو نی نی وبلاگ هم هستم
http://artinkhaan.blogsky.com
www.artinkhaan.niniweblog.com

اون خوابیدن رو تاب منو کشته


قربونت برم
مامان ثنا و ثمین
30 فروردین 91 17:03
این کوشولوها خوششون میاد پا تو کفش بزرگترا بکنن
ببوسش محکم


واقعا هم همينطوره چشم بوسيدمش
مامان امیرعلی
30 فروردین 91 17:28
افسانه جون من گفتم شاید.چون من خودم خیلی دوست دارم ببینمتون.باید ببینم شوهرم میتونه بیاد یا نه.زیاد منتظرمون نباش.


واي شوخي نكن عزيزم من منتظرتم
هر جور صلاح مي دوني ما خوشحال ميشيم
مامان آنیسا
31 فروردین 91 10:47
وای از دست شیطونیهای این وروجکها.
انگار هر چی بزرگتر هم میشن شیطونیهاشون بیشتر میشه


رها میگه اگه ما شیطونی نکنیم که حوصله شما سر میره کلی با شیطنت های ما شما شاد میشد و می خندید
مامان آنیسا
31 فروردین 91 14:58
بله..بله..شما درست میگی عزیزم
فدای شیطونیهاتون


قربانت عزیزم خدا نکنه
مامان حنا
1 اردیبهشت 91 14:30
سلام عزیزم خوبی؟؟؟؟
رهای نازنینم خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خانومی واقعا شرمندتم برام اس دادی متاسفانه شارژنداشتم بخوام بهتون جواب بدم
ما هم خوبیم

خیلی دوستتون دارم خیلی ی
از روی ماه رها جون ببوس و مراقبش باش



سلام قربون روی ماهت بشم خوبی حنای نازم چظوره
خواهش می کنم این چه حرفی خواستم بگم بیادتم
ماهم دوست داریم مواظب خودت باش و بی خیال باش
رها
1 اردیبهشت 91 16:27
سلام خاله مهربون و رهای عزیزم. ممنون که به وبم سر میزنید. چشم با کمال میل و با افتخار عکس رها جونی را تو وبم قرار میدم.ممنون که این اجازه را به من دادین. هر کدوم از عکسای رها نازی را که بیشتر دوست دارین لینکشو برام بذارین تا در اسرع وقت در وبم قرار بدم.
خیلی دوستون دارم


قربونت برم عزیزم خیلی لطف کردی چشم
اینم آدرس عکس رها سادات
http://www.niniweblog.com/upl/rahanazi/13344013217.jpg
افسانه
1 اردیبهشت 91 17:25
سلام
خوبید
امروز تولد داریم تشریف بیارید ممنون


سلام ممنون تولدتون مبارک
مامان زهرا(شهرادشیر کوچولو)
2 اردیبهشت 91 13:36

آخه چی بگم؟



خوب خاله شیطوم دیگه
می دونم حرفی برای گفتن نیست جز صبری که خدا باید به شما مامانا بده از دست ما وروجکا