رها و براورده کردن حاجات
یه روز قبل عید یکی از شاگردام که دیگه رفت و اومد خانوادگی داشتیم زنگ زد که من می خوام شوهرم رو بفرستم تا برای رها جون یه کادوی کوچیک گرفتم و براش بیاره
آخه یه مشخه جدش امام جعفر صادقهکل بزرگی داشت و من بهش گفتم به رهاسادات نظر کن تا درست بشه آ و خیلی قویه
اونم گفت که نذرش ادا شده و این لباس رو برای رها سادات گرفته رها هم تا من کادو رو گرفتم اوردم انگار که می دونست مال خودشه سریع ازم گرفت و شروع به باز کردنش کرد و وقتی بازش کرد مثل اینکه خیلی خوشش اومده یهو گفت نازه نازه بعد دیدم لباسش رو داره در میاره که اینو تنم کن و منم مجبور شدم تنش کنم و خیلی بهش میومد ببینید یه سر همی و شلواره ممنون خاله جون
اینم شب قبل از عید که خانمی دست به آچار شده تا گوشی قدیمیه من رو تعمیر کنه
خودش رفته از تو کشو میز تلوزیون انبر و پیچ کشتی آورده و گذاشته رو مبل و دست به کار شده
خوب حالا که همه چیز مهیاست میریم برای عمل جراحی
بزار ببینم می تونم دل و رودش رو در بیارم و درستش کنم