رها و شیطونی های 19 ماهگی
خوب اینم که شیطونک مامانیه با ژستا و قیافه های مختلفی که موقع عکس گرفتن از خودش نشون می ده
اینم عسملکم وقتی که خونه سازی می کنه خوب وایتا ببینم چی درست کنم خونه بسازم ماشین بسازم قطار بسازم یا نه پاشم برم مامان رو اذیت کنم نه بزار بگم مامان بیاد و برام بسازه نه بهتره خودم دست بکار شم
خوب حالا دیگه خیلی بازی کردم یه کم استراحت کنم ومامانی هم ازم عکس بگیره
خوب استراحت بسه پاشم برای شیطونی کردن آمده شم خوب بهتره برم تمام عروسکام رو که مامانی الان برده رو مبل گذاشته و مرتب کرده رو هم بریزم وای که چه حالی میده شیطونی کردن
امون از دست تو ذختر شیطون بلا راستش داشت یادم می رفت پریروز با بابایی دیگه از دست بالای اپن رفتنت خسته شدیم و تصمیم گرفتیم که بازم تغییر دکوراسیون بدیم تا تو وروجک نتونی بری بالای اپن و هی رو سنگا رزه بری میز نهار خوری رو بردیم پیش اپن و مبل رو گذاشتیم جاش
ولی من که چشم آب نمی خوره تو حتما یه راهی رو برای بالا رفتن پیدا می کنم و بابایی می گفت نه دیگه نمی ره هی من می گفتم و هی بابایی می گفت نه که ازت خواست که بری ابلا دیدیم با زور پات رو گذاشتی رو مبل و خودت رو رومیز اویزون کردی و هی رو می زی رو کشیدی و با هزار زور و زحمت خودت رو کشوندی بالا با این که خیلی سختت بود و گریتم در اومده بود بی خیال نشدی و بلاخره رفتی بالای میز نشستی عجب وروجکی هستی بابا